ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 12 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

چند تا عكس ناب كه تا الان يادم نبود بزارم

فرداي زايمان بدو بيا ادامه مطلب ♥♥♥♥♥♥♥♥ ملودي و خاله مريم پرستارش . اولين نفري هم كه از اتاق عمل تحويلت گرفت خاله مريم بود  ني ني شلخته . از بس كوچولو بودي همه چي برات بزرگ بود حتي دستكشات كه ناهيد جون و مامان پوري ابتكار بخرج دادن جوراب كردن دستت كه خودت و چنگ نزني منم حرصصصصصصصصصصص ميخوردم كه اينطوري شلخته لباس ميپوشن تنت  واقعاً دو پاره استخون بودي  داري اذون ميدي  ني ني معتاد اولين باري كه گل سر زدم برات  اي جانممممممممممممم شيطون تازه از حموم اومدي  ملودي و ناهي...
31 تير 1391

مامان هنرمند مي شود

عشقم هميشه يادمه توي مدرسه درسهايي كه بايد كار هنري انجام ميداديم يا من خياطي ميكردم يا بافتني مي بافتم . خياطي و از مامان پوري ( مامان ناهيد جون يعني مامان بزرگم ) ياد گرفتم بافتني هم از مامانم . حالا برات كاموا سر انداختم و دارم شال مي بافم . بعدش هم كلاهش و . فعلاً عكس نيمه كارش و ميزارم بعد هم عكس كامل شدش رو . انشا الله به شادي استفاده كني .  اينم ريشه هاي يه طرفش، البته روشون مي خوام گل كار كنم فعلاً ناقصه  اينم فعلاً مرحله نيمه نهائيش  ...
26 تير 1391

آخه چرا ؟

                             نميدونم چرا اينطوري ميكني . اميدوارم مالا دندون در آوردنت باشه كه بي تابت كرده . دختر خوش اخلاق من چند روزه تا هركي و ميبينه اينقده گريه ميكنه كه ميخواد بالا بياره . هر كاريش هم ميكنم آروم نميشه . حتي ديروز از باباش هم مي ترسيد . جوري هم گريه ميكنه كه هر كي ندونه فكر ميكنه يا چيزي مي خواسته و نخريديم براش يا اينكه كتكش زديم . خيلي غصه دارم براي اين قضيه . ميترسم مردم گريز بشه . خدايا خودت كاري كن كه بخاطر شرايط الانش باشه وگرنه ميميرم از غصه . اينم چند تا عكس البته دبعد از برگشتن به خونه .  بقيه ادامه مطلب ......
26 تير 1391

اندر احوالات گل دختره ما ♥♥♥♥

قبل از هر چيز ممنونم كه توي اين چند روز حسابي با مهربونيهاتون شرمندمون كردين و خيلي ها همو نگرانمون بوديد .  جونم براتون بگه كه من چون پنج شنبه ها هم تعطيلم و توي خونه نت ندارم ، از چهار شنبه عصر ديگه نميام تا شنبه صبح . و فكر كنم اگه نت هم داشتم باز نميتونستم بيام چون كه به اندازه كافي كار توي خونه براي انجام دادن دارم به اضافه اينكه حتماً هر روز عصر خانوم خانوما رو بايد ببرم گردش و شبا هم كه اون ميخوابه به حساب و كتاب كاراي دفتري مغازه شوهري ميرسم . خلاصه وقت سر خاروندم هم ندارم با اجازتون. اما اين چند روز ملودي حسابي اذيت بود . باز داره دندون در مياره و همه اش گريه ميكنه و واقعاً ميچسبه به من و الان احساس ميكنم كمر ندارم ديگه . فك...
25 تير 1391

سوغاتي هاي ناهيد جون

ناهيد جون بازم زحمت كشيدن و يه بسته برامون فرستاده از تهران  البته مثل اين تاپ و خودم هم برات خريده بودم اما اشكال نداره حالا شلوارش هم داري  يه مدل كش ها فنجون و زير فنجوني قهوه هست . يه مدل هم خرگوش توي زنبيل  ♥♥ مامانم ممنون به خاطر تموم مهربوني هات ♥♥ ...
21 تير 1391

اين پست ميزارم كه همه بوشهري ها بدونن ...............

تورو خدا هيچ وقت ماشينتون نبريد كارواش توي بوشهر مخصوصاً كارواش پرواز توي فلكه هوايي بهمني . حالا دليلش و ميگم . اگه دوست داريد بياي ادامه مطلب  الان دقيقا دو ماه و 11 روزه كه من ماشينم و تحويل گرفتم و نميگم خيلي ماشين گرونيه . كل قيمتش ميشه 11 و 500 اما من با كلي جون كندن و پس انداز تازه اونم قسطي خريدمش . واسه رفاه حال خودم و بچه ام . لا اقل بتونه اين ماشين كمي از دلتنگي هامون و در بكنه . خلاصه ميرم سر اصل مطلب . تا الان دو بار بردمش كارواش . البته شوهرم برده . هر دو بار گند زدن به ماشين . از بس كه خاكه بوشهر . داخل ماشين دسته گله اما بيرونش خب خاك ميشينه . وقتايي هم كه خونه باشم توي پاركينگه هميشه . گفتيم ببرتش تا بيرونشم تميز بشه ...
20 تير 1391