ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 29 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

دخمل تميززززززززززززز خودم

                                                            عشق من مثل طوطي ميموني و كلي از كاراي منو تكرار ميكني . الهي فداي اون دستاي كوچولوت بشم . از بس كه ميبيني هر روز مامان مشغول گردگيري و نظافته يا وقتي غذا ميخوري دست و دهنت و پاك ميكنه ، تا يه دستمال گيرت بياد شروع ميكني كشيدن به در و ديوار و وسايل و دستمال مرطوب هم دستت باشه ميكشي به دستات و دهنت . جالبه كه ميدوني دستمال مرطوب ماله خودته و دستمال پارچه اي ما نظافت. قوربون اون هوشت و قدرت تفكيكت برم من خوشگله من . اين كارت با ...
31 تير 1391

پايان پانزده ماهگي ................ورود به 16ماهگي

                         نفسم يك ماه ديگه هم گذشت و واسه خودت خانومي شدي  ورودت به    ماهگي رو تبريك ميگم        اين عكسهاي زيبا هم طراحي مامان محمد طاها جونه كه كادو دادن به ملودي همين الان .خيلي قشنگ بود و واقعاً خوشحالم كردي عزيزم . هزاران بار ممنون mohamad-taha-jooon.niniweblog.com ...
28 تير 1391

ورزش هاي مورد علاقه ملودي

در حين ناباوري ديشب متوجه شدم كه از اين ورزش خيلي لذت ميبري . بايد خودت و ميديدي كه چطور تشويقشون ميكردي و با جيغ تماشاچي ها شما هم جيغ و داد ميكردي . سر و صدات كل خونه رو پر كرده بود. با دست كوبيدن داور روي تشك ، تو هم دستت و ميكوبيدي روي ميز . كافي بود كانال و عوض كنم و غرغر هاي شما هم شروع مي شد . مامانم روحيت خشنه ها . فكر كنم در اين مورد به من رفته باشي .                                                                            هر ...
28 تير 1391

عروسك مورد علاقه ات . پينگو

عروسك محبوبت پنگوئنه . از بچگي هم خيلي دوستش داشتي . جالب اينجاست كه من خودم هم عاشق اين حيوونم و وقتي ميبينمش از خود بي خود ميشم . تبليغ كانال پرشين تون هم كه پنگونا اجرا ميكنن خيلي خوشت مياد حسابي با هاشون جيغ ميزني . اينم شاهده ماجرا كه از ني ني گولويي دوستش داشتي .  اين عروسك و وقتي حامله بودم دايي حامد واسه ات گرفته بود . دستش درد نكنه  ...
28 تير 1391

تكميل كننده پست قبلي « آخه چرا » ؟

                                            خدا رو شكر ديروز تا حالا بهتر بود حالت . رفتيم خونه عموي باباشي و كلي بازي كردي و همه اش هم بغل من نبودي . مثل قبلاً هر از گاهي چرخي ميزدي با چهار دست و پا . خدا رو شكر فكر كنم واقعاً مال دندونت بوده . دندون چهارم هم كامل زده بيرون شكر خدا . حالا باباسعيد و ناهيد جون هم قراره پنج شنبه بيان واسه چند روز . منم گفته بودم اون ژل كه مامان رهام جون گفت رو گير بيارن كه خدا رو شكر ديشب خريده بودنش . اميدوارم از اون استفاده كنيم و بقيه دندونات و كمتر زجر بكشي خوشگل من . عاشقتم مامانم . ...
27 تير 1391