ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

مامان خوب یا مامان بد ؟

سلام عسل مامان . دیشب خیلی خوابم میومد و شما  لالا نداشتی بالاخره به هر زوری بود 2:30 خوابیدی . مامان و ببخش . خیلی خسته میشم . آخه صبح زود باید بیام سر کار وقتی شما خوابت نمیاد کلافه میشم . البته به شما چیزی نمیگم ها خودم کلافه هستم . مامان الان احساس میکنه که مامان بدیه . خوب خوابت نمیاد دست خودت که نیست دوست داری بازی کنی . الهی فدات بشم بغل بابا هم نمیری همه اش مامان . تا ازم جدا میشی گریه میکنی . به قول مامان ناهید مثل کوچولویی های خودم میمونی که همه اش وصل بودم بهش . ما شالله سنگین هم شدی دست های منم جون درست و حسابی ندارن تا بغلت کنم .اما با همه این حرفا بغلت میکنم . الان داشتم وبلاگ بقیه دوستات و میخوندم و عکساشون و دیدم که مثلا...
13 تير 1390

دخملی عاشق حمومه

جیگر مامان عادت داری هر روز حموم کنی اگه یه روز حموم نری کلی گریه میکنی و همه اش کلافه ای . توی حموم خیلی خوشحالی  البته بگم ها بار اول که آوردیمت از بیمارستان فردای روز تولدت رو میگم حمومت که دادیم کلی گریه کردی  اما دیگه الان عاشق حمومی و وقتی حوله رو میبینی گریه میکنی که از حموم نری بیرون  قربونت برم مامانی  ...
11 تير 1390

دخملی تنها میخوابه

  عزیز دل من الان 2 شبه که تنها میخوابی همش میترسیدم که نکنه بترسی اما یه صندلی گذاشتم کنار تختت  و آروم آروم واسه ات لالایی خوندم تو هم همه اش خمیازه میکشیدی . تا لالا کردی . یه بار بیدار شدی ساعت 4:20 دقیقه صبح اومدم مامیت و عوض کردم میمی خوردی و دوباره رفتی توی تختت  . مثل فرشته ها لالا کردی  فکر کنم خواب بهشت و میدیدی که همه اش میخندیدی شیطون حتما اونجا داشتی از میوه های بهشتی میخوردی  صبح که آفتاب در اومد  مامان بلند شد شما هنوز لالا بودی که مامان بلندت کرد واسه رفتن به سر کار . خلاصه خیلی راحت عادت کردی همیشه نگران بودم که میتونم جدات کنم یا نه اما دخترم سربلندم کرد .   ...
11 تير 1390

تولد بابا عیسی

دیروز 10/4/90 بود و تولد بابا جونم . من دیروز 75 روزم شد . و دقیقاً با ،بابا عیسی 29 سال و 9 ماه و 28 روز تفاوت سنی دارم . ظهر که شد بابا عیسی که از خواب بلند شد داشت تلویزیون میدید که من و مامامان یواشکی کادو هاشو آوردیم   و یهو بهش دادیم خیلی ذوق کرد  راستش میخواستیم کیک هم بخریم اما چون مامان و بابام رژیم هستن دیگه نخریدیم  خلاصه تولد گرفتیم 3 نفری حالا عکس کادو های من و مامان و واستون میزارم با عکس من توی بغل بابا جونم . کفش تابستونی و مامان خریده بود و روبان زرده رو مامان چسبونده بود روی کادو ش تیشرت و کتاب و من خریده بودم و روبان آبی هم چسبونده بودم روی کادوم    اینم ...
11 تير 1390

عکس های اتاق مامان وقتی میخواست فرشته رو دنیا بیاره

  این تخت مامان  سرم دست مامان کارت شناسایی مامان بالای تختش اون یکی سرم مامان  برگه کنترل علائم حیاتی مامان  برگ نوزاد ف   برگ جذب و دفع مایعات فرم ثبت تجهیزات پزشکی مصرفی مامان     ...
8 تير 1390

ملودی در حالت های مختلف

ملودی با ناز لالا کرده  یکم نازش و کم کرده  ملودی داره میره خرید ..........آی خونه دار و بچه دار زنبیل و بردار و بیار دست کوچولو پا کوچولو .............جیگره مامان لاک هاشو نگاه کن  ملودی نارنگی شده .............. عسله مامان  اینم دخمله مامان ................ مامان وقتی شب میشه لالا داره چشاش وا نمیشه اما امان از دست شکل ملودی فکر میکنید این فسقلی با این چشما میخوابه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
8 تير 1390