ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

عید 1400 و پایان قرن 1300

1399/12/4 22:08
1,462 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم شاید برای هر کسی پیش نیاد که توی دوران عمری که خدا بهش داده شاهد تموم شدن یک قرن باشه و قرن بعد رو هم ببینه و زندگی کنه که من و شما و باباشی جز اون ادما شدیم که قرن قبل و بعد و ببینیم و زندگی کنیم . امسال عید هم یه جورای دیگه قشنگ شروع داره میشه تا الان درسته که کرونا هست و معلوم نیست چه اتفاقاتی در پیشه اما خب امیدوارم چون شما با دستای مهربونت امسال برامون داری سبزه عید درست میکنی خدا هم نظری کنه به حال مردم دنیا و نجات پیدا کنیم و کمتر شاهد از دست دادن مردم و عزیزامون باشیم .

خب بریم سر اصل داستان

از طرف مدرسه به صورتی همگانی همتون هسته مرکبات که ما نارنج و انتخاب کردیم 2 روز خیس کردین و بعد از دو روز هم  همه باهم سر کلاس انلاین داشتین سبزه هاتون و میکاشتین .سبزه ای که توی گلدونی که خودت رنگ کردی درست بشه چه زینتی بده به سفره هفت سین امسالمون

ایشا الله به محض جونه زدنش عکس میزارم

امسال سال گاو هست . و مدرستون یکار جالب کرده . چون مربوط به عید میشه توی این پست میزارمش وگرنه همه کارای مدرسه توی پست خودش نوشته میشد . خانم درخشان و خانم احمدی به صورت سوپرایز به دیدن بچه ها اومدن و براتون هدیه آورده بودن . عکس هم گرفتین که برام بفرستن میزارم برات همینجا

تازه نوشت 12 اسفند 1399

خب عکس های مدرسه .متاسفانه خیلی کیفیت ندارن چون از روی فیلم شات گرفتم

خانم درخشان

خانم احمدی

و اینم نقاشی ای که این هفته سر زنگ هنر کشیدین

چون به عید ربط داشت این پست نوشتمش و عکسشو گذاشتم

خب میریم سراغ خرید های عید . امسال طی سال هرجا لباس خوشگلی که مناسب عید و هوا باشه برات خریدم ولی عکس نزاشتم و گاهی توی مناسب خاص توی خونه پوشیدم تنت و عکس گرفتیم همون لباس هایی که برای عیدت بود رو . ولی دیروز برات سه دست لباس خونگی خریدم طبق هر سال .و یدونه دامن و بلوز بیرونی .به قول بابا سعید میگه بچه ها همیشه عیدشونه ولی خب عیده و خریدش حالا توی سال جدید حتما لباس میخرم برات و عکسشون و اضافه میکنم فعلا اینارو علل حساب میزارم

دامن لی از سه طرف جلو.پشت و بغل

        

و اینم بلوز کوتاه گره ای

ناخواسته سال گذشته یعنی همین سال 1399 خیلی از لباس هات رنگشون مشکی شده بود با خودم عهد کردم تا اطلاع ثانوی هیچی مشکی نخرم دیگه چون اونا هم همه سایزت هستن و من هم از اصراف بدم میاد

تازه نوشت 17 اسفند

توی زنگ هنر این هفته هم باز نوروزانه داشتین و اینبار ساخت تخم مرغ بود که خیلی با نمکن. چه سفره هفت سینی بشه امسال با هنر های دستت

دختر و پسرن

اینم شیرینی پزون روز اخر مدرستون برای عید

سبزه نارنجت بالاخره جوونه زد هر چند به هفت سین نمیرسه اما باز خوبه بیرون اومدن

تازه نوشت 2 فروردین 1400

خب عشقم بالاخه سال جدید هم شروع شد

عکسایی که میزارم چون ربط به نوروز داره همینجا ثبتنشون میکنم برات

توی سطح شهر المان های زیادی گذاشتن که باهاشون عکس گرفتیم

رفتیم برای خرید وسایل سفره هفت سین

و اینم هفت سین امسالللل

این عکسارو خانم احمدی معلمتون فرستاده بود جالب بودن میزارمشون برات

 

  

  

3فروردین

خب این عکسای هفت سین شما که قابلیت گذاشتن داشت

و اینم ماهی ناهار عیدمون که با یک روز تاخیر البته خورده شد که باباشی برامون پخته بود

و اینم تاریخ رند که مسیر  برگشت از کنگان تو ماشین گرفتم

اینم عکسای امروزمون

دور ژستات بگردمم

5 فروردین هم تولد ناهید جون بود که من بر اشون یدونه کیک خیس درست کردم و یدونه روسری های دست دوز خودمو  دادم به عنوان هدیه بهشون

9 فروردین چهل و سومین سالگرد ازدواج ناهید جون و بابا سعید بود

اینم نقاشی شما برای این روزشون

من هم دو روز رو رفتم خیاطی پیش مربیم خانم حاجیان تا برای مراسم عقد عمو امین لباس بدوزم . قراره هر دوتامون ست بپوشیم باهم دیگه لباس خودم کامل شد لباس شما هم برشش خورده و اماده دوخته که کم کم اونم اماده میکنم .ناهید جون اینا تا 17 فروردین پیشمون هستن انشا الله و خدارئشکر که امثال تونستیم تولدامون و پیش هم باشیم و عید و کنار هم باشیم. الان هم سر کلاس انلاین هستیم و اولین روز درسمون شروع شد

چندتا عکس دیگه هم هست مربوط به یک روز رفتنمون کنار دریا و اجرا های نوروزی باباشی تهران

عشقم روز سیزده بدر و خونه موندیم و فقط عصری یک دوری با ماشین لب ساحل زدیم و در حد 10 دقیقه واستادیم و چندتا عکس گرفتیم

15 فروردین هم تولد بابا سعید بود . امسال خداروشکر کلی مراسم بود که همشو کنارهم بودیم

روز 16 فروردین هم رفتیم او.ل سر خاک بابا بزرگ و بعدش بافت قدیم و چند تا عکس هم اونجا گرفتیم

اینم گلای باغچمون که بابا سعید ازشون عکس گرفتن

و در اخر 17 فرئوردین پایان سفر ناهید جون و بابا سعید . بعد از 25 روز برگشتن خونشون  و حسابی جاشون خالی شده اما خب چاره ای نیسن ایشا الله مدرسه که تموم شد ما میریم پیششون .خداروشکر که یکسال دیگرو هم تونستیم پیش عزیزامون بگذرونیم

و همینجا این پست به پایان رسید

پسندها (7)

نظرات (5)

سیما خاتونسیما خاتون
6 اسفند 99 13:23
پیشاپیش عید و بهتون تبریک میگم و خواستم بگم آغاز سال1400 پایان قرن نیست
سال یک تا سال صد میشه یه قرن و اگه همین طور برین جلو متوجه میشین سال 1301 تا 1400 هم میشه یه قرن
و با شروع سال1401 قرن جدید هم آغاز میشه🙂
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
عزیزم درستش اینه که هیچ سالی با 1300 دیگه شروع نمیشه ممنون از توجهتون
فاطمه
15 اسفند 99 0:53
سلام نسیم جون من حدود ۹ ساله وبتون دنبال میکنم ازوقتی همسن ملودی جون بودم و خیلی لذت میبرم
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ای جانم واقعا ؟ یعنی الن یه خانوم 18 ساله باید باشین چقدر لذت بخشششش
💖 آیناز 💖💖 آیناز 💖
17 اسفند 99 23:11
دنبالتون کردم ممنون میشم دنبالم کنید😊❤️
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ممنون عزیزم
مامانه پریماهمامانه پریماه
20 اسفند 99 10:24
عزیزم من تمام پست های شمارو خوندم،از متولد شدن ملودی قشنگه،تا الان
واقعا میتونم بگم شما عالی هستید

واقعا به آدم انرژی میدید فضای خونتون،ارامش بخشه
من مدام منتظر اینم شما مطلب بزارید دوباره

وبلاگتون عالیهههه
و امیدوارم در آینده بازم ادامه بدید
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
سلام عزیزم مممنون شکما خیلی لطف دارید . من دائما در حال اپ کردن هستم البته هر پست مخصوص اتفاقات خودش برای خهمین پست ها جدید نمیشن و دنباله پست ها نوشته میشن
بشرا
22 فروردین 00 0:49
وای عزیزدلم ملودی چقدر بزرگ شده 😍&hearts️چه خانمی شده😍من از وقتی هنوز به دنیا نیومده بود شما رو دنبال میکنم چند سالی دیگه به بلاگ ها سر نمیزنم الان یادتون افتادم شما اینستاگرام ندارین؟
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی عزیزم اره یگه چیزی نمونده تا ده سالگیش به امید خدا .دارم عزیزم ولی پیج شخصی خودمه و قفل هست مهربون