ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 6 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

بهار 1400

1400/1/28 0:36
1,312 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم 19 فروردین تولد خاله نرگس بود اما ما روز قبلش سوپرایزش کردیم . یدونه کیک کوچولو  گرفتیم به همراه یدونه روسری دست دوز خودم بردیم و سوپرایزش کردیم

روسریشم پوشیده بود 🤩😍

این روزا هوا بی نظیره مخصوصا شبا که حتی گاهی هم سرد میشه . چند شب زن عمو امین اومده بود بوشهر و اومدن شب نشینی خونمون و تو حیاط بساط پهن میکردیم . چند روزم هست ما شبا میریم خونه مامان مریم و حیاط میشینیم . امشب هم از درخت لیمو خونشون لیمو چیدیم و شما برای خودت موهیتو درست کردی

تازه نوشت 12 اردیبهشت

خب عشقم اینروزا ماه رمضونه و هوا هم نسبتا رو به گرمی میره بخاطر کرونا هم جای خاصی نمیشه رفت و مابقیشم که اخر سال تحصیلی هست و حسابی در گیر و دار امتحانا هستیم و بیشتر خونه ایم

اما خب تو خونه هم میشه خوش گذروند

اونم تو حیاطی که باغچه اش هر روز خوشگلتر و خوشبو تر میشه

و پیچکی که روز به روز داره قد میکشه

در حال خوردن سمبوسه دو نفره پز خودم و خودت

اینروزا یدونه دیگه از اهنگ های باباشی اومد به بازار

یه  روز عصر هم رفتی کافه پیش باباشی و حسابی به کبوترا ددونه داده بودی دختر مهربونه من

تازه نوشت 25 اردیبهشت

خبببببب عشق دلم بالاخره مدرسه تموم شد و یک تجربه جدید شد برات توی زندگی که بعدا ها وقتی بزرگ شدی برای خیلیا میتونی تعریف کنی . با همه سختی هاش اینم یک تجربه بود

دیگه برای ما رسما تابستون شروع شده و 21 اردیبهشت اخرین روز مدرستون بودمنم گفتم برای تابستونت برنامه ریزی کنم تا کلی چیز جدید یادت بدم . یکی از چیزاییی که دلم میخواست یاد بگیری دوختن کوبلن بود من خودم هم سن شما که بودم ناهید جون اولین کوبلن و برام خرید . از نظر من دختر باید همه هنری بلد باشه حالا نه برای درامد اما برای خودش باید بلد باشه و به اصطلاح از هر انگشتت هزار تا هنر بریزه

اخه فدات بشک که جوجه پنجول طلای من خیلی خوشت اومده و خیلی هم تمیز و با دقت کار میکنی

البته الان تقریبا لباسشم تموم داری میکنی که عکسشو بعد میگیرم میزارم

کلا میخوام هر سال که بزرگتر میشی تغییرات قابل چشمگیری بکنی . امسال این یکار کار بعدی این بود که دیگه تنهایی بتونی بری حموم تا الان چون موهات شستنشون سخت بود خودم حموم میبردمت الان حدود دو هفته است دارم اموزشت میدم و دیگه کاملا مسلط شدی که خودت و موهات و تمیز بشوری و از اخر اردیبشهت دیگه تنهایی میزارم بری .

اتفاق بعدی اینه خیلی علاقه داری حتما خودت پول و عابر بانک داشته باشی تا الان بهت هر از چند وقتی پول میداد م و توی کیف پولت میزاشتی اما اینکه به طور مستمر حتما ماهانه پول تو جیبی بهت بدم نبود اما تصمیم گرفتم الان که علاقه نشون میدی از همین الان که کوچولویی نسبتا بهت اموزش بدم تا بتونی جیبت رو مدیریت کنی و ماه تا ماه مبلغی بریزم برات و یک حساب و کارت به خنام خودت برات باز کنم و بتونی خرج کنی و پس انداز کردن و هم بهت یاد بدم . حتما از بانک بردنت و باز کردن حساب هم برات عکس میگیرم و میزارم که تجربه اولین بشه باز برات

خلاصه که من عاشقتم هر روز بیشتر از دیروز

تازه نوشت 31 اردیبهشت

خب اومدم با جدید ترین عکس کوبلن

و اینم پشت کار اخه من فدای اون منظم دوختنت بشمممم

و اینم چند تا عکس خوشگل که دو سه روز اخیر ازت گرفتم

و اینکه دیروز یعنی 30 اردیبهشت 1400 در سن 10 سال و یک ماه و 1 روزگی تنهایی برای اولین بار رفتی حموم. همه ش نگران بودم که نتونی موهات خوب بشوری یا شونه کنی ولی مثل همیشه تو بی نظیر ترینی . مامان عشقته . یک ورق جدید توی استقلال بیشترت مبارک مامانم

و اولین حمومت 45 دقیقه طول کشید 😁💓

تازه نوشت 3 خرداد

من اومدممممم با کلی عکس

خب بالاخره دیروز صبح رفتیم و برات حساب بانکی به نام خودت و باز کردم

مبلغ 200 هزار تومن هم من برای هدیه دادم بهت برای اولین دشت

😍دور اون اسمت بگردم روی کارت

و اینم اولین خریدت

ناهید جون و بابا سعید هم برات دشت اولیه ریخته بودن

خبببب اتفاق بعدی این بود که دیروز یعنی 2 خرداد تولد مامان مریم بود و میخواستم براشون کیک درست کنم . تا شنیدی گفتی منم تولد نگرفتم گفتم خب پس بهتره دوتاشو یکی کنیم و دیگه کیک هم بخرم . سریع رفتم و دوتا کیک خریدمو در عرض یک ساعت بساط تولد و اماده کردم . البته کسی هم نبود همین خانواده درجه یک خودمون خونه مامان مریم هم گرفتیم جشن تولدو البته جشن خاصی نبود بخاطر کرونا اما با همه اینا خوش گذشت و تولد امسالت هم مشترک گرفته شد مثل تولد پارسال که با تولد باباشی گرفتیم

عشق دلم اماده رفتن

کیک شما

کیک مامان مریم

عزیزای قشنگمممم

به همراهی فریماه و النا گلی

و اینم چند تا عکس تکی از خودت

من که مردم برای این عکست ملوسک من

هدیه هاتم وجه نقد بود و یک گردنبند و اویز و گوشواره ست که زن عمو فاطمه ( زن عمو امین ) بهت داد که من و خودت عاشقش شدیم عکس اونم میگیرم و میزارم حتما .دست همگیشون درد نکنه که شب خوبی و ساختن برای حال دلمون .باباشی هم پاش پیچ خورده بود و در گیر و دار رادیولوژی بود و نبود کنارمون که متاسفانه گچ هم گرفتن پاشو تاندون هاش کشیده شده

بابا که اومد خونه تو دسشویی بودی گفتم وای وای الان ملودی کلی ناراحت میشه تا اومدی پاشو دیدی گفتی اااااا برم ماژیک بیارم نقاشی کنم خلاصه که دقیقا برخلاف تفکر من خوشت اومده بود 😐

اون لحظه من اینجوری بودم 😲

شما اینجوری بودی😀

باباشی هم اینجوری بود 😆

تازه نوشت :10 خرداد

اینروزا زیاد اتفاق خاصی نیوفتاده در گیر ار کوبلن دوختی و دوری بخوریم بیرون با ماشین و سری بزنیم خونه مامان مریم .چند تا عکس گرفتم که برات میزارمشون

اولین چیزی که برام خریدی و چقدر هم بهم چسبید .چقدر مزه میده بچه ادم براش با پولای خودش خوراکی بخره 😋

هر چی بزرگتر میشی بیشتر شبیه فاطمه میشی

20 خرداد هم عقد کنون عمو امین و زن عمو فاطمه هست و باید بریم باز کنگان به امید خدا

تازه نوشت 22 خرداد

خبببب اول از همه دیروز روز دختر بود پس حسابی روزت مبارک اینم هدیه روز دختر

اینروزا حسابی کمک رسانی میکنی . همیشه تو اشپزخونه نگاه میکنی کارای منو . اون شب گفتی من بزار انجام بدم . برام چایی دم کردی بلال جوشدی برای خودتم سیب زمینی درست کردی البته با نظارت کامل من که خدای نکرده نسوزی یا دستت و زخم نکنی و چقدر چسبید اون چایی و بلال که برای من اماده کردی

نشاسته سیب زمینی که رو دستاته مردم براتتتتتت

و اینم یک بزرگ شدن دیگه مادر فدات از چشم بد بدور

برام کلی البالو پاک کردی فریز کنیم

مراسم عقد عمو امین هم خداروشکر به خوبی و خوشی برگزار شد . مراسم کنگان بود خونه بابای زن عمو فاطمه . ما شب قبلش رفتیم کنگان خونه خاله محبوبه و عمو حسام و رداشم رفتیم برای عقد

لباس هامون و که گفتم دارم میدوزم

ایشا الله که خوشبت بشن

شب بعد از مراسم هم برگشتیم بوشهر . برات بالشت و پتو اورده بودم و خودت و زده بودی خواب ولی جدی جدی خوابت برد بعدش البته خب دیر وقت هم بود ساعت 2 تازه حرکت کردیم از اونجا

اینم کوبلن جدیدت که شروع کردی

و هنر جدیدت هم زدن تتو هست . با خودکار طرح میکشی و با الکل چاپ میزنی اینم بازی اختراعی خودت توی ایام کرونا

تازه نوشت 31 خرداد

خب رسیدیم به روز اخر بهار . چند رئز پیش بعد از مدت ها بردمت نمایش

از اونجا هم رفتیم بازار و برات کفش گرفتم و این ژست گرفتنت

27 خرداد بعد از 25 روز باباشی گچ پاشو خداروشکر باز کرد و قبلش داد حسابی روش نقاشی کردی

جوجه قشنگم کنار باغچه خوشگلمون

چند ساعت دیگه پرواز داریم به سمت تهران و به امید خدا میریم پیش ناهید جون و بابا سعید و پست تابستون و از اونجا برات آپ میکنم

تازه نوشت

خبببب این دیگه اخرین مطلبه این پسته که شامل عکسای رفتنمون به تهران 31 خرداد میشه خدارزوشکر بدون تاخیر و سلامت اومدیم و رسیدیم

پسندها (11)

نظرات (6)

آبجی مهناآبجی مهنا
28 فروردین 00 10:04
خوش باشید⁦&hearts️⁩
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ممنون عزیزم
***asal******asal***
29 فروردین 00 17:37
تولد ملودی مبارک
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ممنون عزیزم

30 فروردین 00 11:37
خوشبگذره😍☁️
تولدت مبارک ملودی جون البته دیروز بود
ولی من شاید تنها کسی که تو نینی وبلاگ تولدشو میدونم کیه شمایی✨
امید وارم سالهای خوبی رو پیش مامان و بابا بگذرونی❤️
آرزو میکنم ٵرزوهات بشن خاطره برات💝
بازم تولدت مبارک🌙
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ای جان دلم اخه چرا انقد شما مهربونی مرسی عزیز دلم 😍😘
فاطمه
31 فروردین 00 18:55
تولدت مبارک ملودی عزیزم😘😘🎂🎂
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ممنون گلم
آبجی نازنین♡آبجی نازنین♡
4 خرداد 00 19:13
تولدت مبارک ملودی خانم
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی از شما
فاطمه
4 خرداد 00 22:17
تولدت مبارک قشنگم 😘😘
درضمن موهای ملودی خیلی پرپشت و قشنگه از چه شامپویی استفاده میکنه ؟؟من با ۱۹ سال سن فرق سرم خالی دارا میشه
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی عزیزم . الهی . اولش اینکه موهاش ارثی هست من موهای خودم هم پر پشت هست و با 35 سال سن هنوز موهای خیلی پری دارم و اینکه شامپوی خاصی نمیزنم براش شامپو شبنم استفاده میکنه  و نرم کننده مو هم لطیفه. قرص زینکی پلاس بخورید برای رشد موها عالیه افرادی و دیدم که خوردن و موهاشون خیلی پر شده