ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 10 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

شرح حال 9 آذر 92 و روز چهارم مامی گیرون

عشقم امروز روز چهارم پروژه بود و باید بگم که امروز حتی یک شلوارم خیس نکردی نه صبح و نه عصر تا شب . اما خب روی قصری هم جیش نکردی و ظهر که مامی کردمت و خوابیدی فکر کنم دو بار جیش کرده بودی . قبل از اینکه الانم بری و لالا کنی تا  مامی و از کشو بیرون آوردم جیش کردی . خلاصه که حسابی رو سفیدم کردی و داری نشون میدی رفتارت شبیه آدم بزرگا شده .   الهی فدات بشم برای بار دوم امروز عصر دو ساعت گذاشتمت خونه بازی و اومدم بیرون . وقتی اومدم دنبالت مثل دخملای خوب اومدی و دست انداختی دو گردنم و بوسم کردی و با مربی ها بای بای کردی . مربیتون گفت از سری بعد براش تغذیه بیارین چون امروز با دوستاش خورده اما سری بعد براش بیارین . الهی فدات ب...
10 آذر 1392

روز سوم مامی گیرون

خداروشکر امروز شکم روی نداشتی و پروژه رو تونستیم ادامه بدیم . از صبح که باز بودی باز طبق برنامه یک ربع یکبار روی قصری نشوندمت که آخر سر ساعت 11 تا از روی قصری بلند شدی و شلوار پوشیدی جیش کردی و من وا رفتم . دیگه تا ساعت 2 که خوابیدی حتی توی خودت هم جیش نکردی . ظهر هم که وقت خواب مامیت کردم و خوابیدی و تا ساعت 6 که از خواب بلند شدی و رفتیم حموم مامیت خشک خشک بود و توی حموم جیش کردی البته نه روی قصری . بازم خوبه که توی خودت نبود . خلاصه که خیلی ادرارت کم شده با اینکه از دیشب تا الان کلی آب و مایعات خوردی . حالا نمیدونم باید خوشحال باشم ادرارت کم شده یا ناراحت . راهنمایی کنید مامان های  باتجربه ؟   ا مروز چند تا کلمه جدید گف...
8 آذر 1392

7 آذر 92

عشقم امروز روز سوم مامی گیرون بود اما به دلایلی امروز نشد که پروژه رو ادامه بدم و دوباره از فردا شروع میکنیم . آخه از دیشب شکم روی داری و همین طور یک ساعت به یک ساعت عوضت کردم تا همین الان . صبح هم رفتیم گناوه یکم خرید کنیم که باز همچنان شکم روی داشتی . برای همین ادامه پروسه میمونه واسه فرد ا . توی گناوه خیلی دختر خوبی بود و خدا روشکر میکنم که کالسکه ات و برده بودیم واقعا کمک خوبی بود و همه اش نشستی واسه خودت و اصلا نق نق نکردی . و گذاشتی من راحت به کارم برسم البته دست باباشی درد نکنه که همه جوره پوششت داد تا من راحت باشم . بعد از پلیس راه نزدیکای خونه خوابت برد و هر کار کردم نتونستم بیدار نگهت دارم و وقتی وارد خونه شدیم بیدار شدی و دیگ...
7 آذر 1392

روز دوم مامی گیرون

امروز صبح باز پروژه رو شروع کردیم از ساعت 9 باز بودی و من هر بار مثل دیروز یک ربع به یکبار مدت 5 دقیقه میزاشتمت روی قصری و خودتم میومدی امروز مینشستی و دیگه گریه نمیکردی . اما برام جالب بود تا ساعت 1 و 45 دقیقه جیش نکردی نه توی قصری و نه توی شلوارت خلاصه ساعت 1 و 50 دقیقه که زمان نشستنت روی قصری بود دیدم داری میای و شلوارت یه کوچولو خیس شده . اینم از امروزمون . اما باز خیلی ازت راضی بودم . اینم عشق مامانش روی قصری .         ...
6 آذر 1392

5 آذر و شروع دو اتفاق بزرگ برای ملودی

از امروز صبح دیگه به صورت خیلی سفت و سخت شروع کردیم مراسم مامی گیرون رو و امیدوارم که همکاری کنی . البته نمیدونم چرا این همه کم جیش میکنی با اینکه مایعات هم زیاد میخوری . صبح ساعت 10 باز گذاشتمت و مامیت نکردم و نشستی روی قصری و کلی من شعر و بازی که شما دستشویی کنی اما فایده نداشت و تا از قصری بلندت کردم حدود 5 دقیقه بعدش جیش کردی . از اون وقت تا ساعت 1 هر 15 دقیقه یکبار میزاشتمت روی قصری مدت 5 دقیقه اما اصلا جیش نکردی تا دیگه وقت خواب شد ومجبور شدم مامیت کنم . فقط نکته مثبتش اینه که با اینکه زیاد از قصری خوشت نمیاد اما تا میارمش جلو تی وی میزارم میای و شلوارت و میدی پایین و میشینی . برای شروع فکر کنم خیلی خوب باشه همین قدر. عصری که حمومت د...
5 آذر 1392

بازم خرید

عزیزه دلم به ناهید جون گفته بودم چند تا دیگه از اون شلوارا برات بگیرن و بفرستن که امروز بدستم رسید . دوست جونی ها ادامه مطلب و نگاه کنین     صورتی - بنفش - سفید - خردلی ( سری های قبل هم رنگ آبی لی - قرمز و سبزش و برات گرفته بودم ) به خوشی بپوشی عسلم چند تا جوراب هم گفتم برات بگیرن که دیگه تقریبا خرید زمستونت تموم بشه . چون از پارسال کلی بافت و کلاه و تل و دستکش داری که هنوز نو نو هستن و حیفم میاد باز پول الکی بدم و همونا رو استفاده میکنم .      مرسی مامان مهربونم که این همه برای ملودی وقت میزاری . میبوسمت.         از اونجایی که خیلی ها از...
3 آذر 1392

آی خانوم کجا کجا ......

الهی مامان فدات بشه این چند روزه چون بارون بود نتونستم ماشینت و ببرم بیرون تا بازی کنی و توی خونه البته به صورت کاملا خاموش فقط توش مینشستی . اما خدا رو شکر امروز دیگه هوا خوب بود و همه جا خشک شده بود و بعد از خوردن صبحونه آمادت کردم و به همراه باباشی رفتیم و ما ها پیاده و شما سواره دور دور خوردیم . فدات بشم که این همه ذوق میکردی عشقم کلی هم ازت فیلم گرفتم . اینم اولین تجربه گل دخملی در رانندگی توی فضای باز                     آخ من به قربون اون پلاک ماشینت ssc-618     &...
3 آذر 1392