ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 29 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

خوشا شيراز و ..........

عزيزه دلم پنج شنبه صبح ساعت 9:40 دقيقه قراره من و شما و خاله مريم پرستارت بريم شيراز تا دوشنبه . ديدم چند روز تعطيلم و بابا هم همه اش گرفتار كاراي مغازه غذا فروشي هست تا بتونه زود تر راهش بندازه. از طرفي ناهيد جونم كه چهارشنبه داره ميره تهران . پس هم فاله ، هم  تماشا . قراره بريم خونه خاله محبوبه ( دوست دوران دانشگاه مامان ) . بد جنس تا بهش گفتم مي خوام بيام ميگه آخخخخخخخخخ جون جوجه بازي. تورو ميگه . اون بار كه اومده بود بوشهر عاشقت شده بود. حسابي بهمون خوش ميگذره. فقط اين اولين سفرت با ماشينه . البته گناوه رفته بوديم اما الان مسير طولاني تره . اميدوارم اذيت نشي و اذيتم نكني مامان رو. در ضمن اين اولين سفرت هست توي دوسالگي . كلي عكس...
9 خرداد 1391

خجالت كشيدن ......... شايدم ترسيدن

تا تلفن زنگ ميزنه بعضي وقتا تند تند انگار داري فرار ميكني چهار دست و پا خودت و پرت ميكني بغل من و خودت و سفت ميچسبوني بهم . از آسانسور فكر كنم زياد خوشت نمياد . تمام اعضاي بدنت و سفت ميكني و با تعجب در و ديوار و نگاه ميكني . جالب اش ديروز بود .  بعد از ظهر رفته بوديم آتليه تا چند تا قاب كه ناهيد جون از عكساي تولدت سفارش داده رو تائيد نهائي كنيم . من و شما رفتيم. صاحب آتليه دوست باباشي هست. بنده خدا تا باهات حرف ميزد يا نگاهت ميكرد سرت و ميكردي زير گردن من و با دستت گوشه شالم و مياوردي روي صورتت . نميدونم خجالت ميكشيدي يا مي ترسيدي . اما خيلي لذت بخش بود واسه من كه در كنار من آرامش ميگيري. دوست دارم مامانم . دوست دارم .  ...
8 خرداد 1391

سلامممممممممممم

جديدن سلام رو ياد گرفتي بگي البته در مدل هاي مختلف . تا يكي از در مياد تندتند ميگي : س س س س ( با فتحه بخونين) سلو ( زير س كسره و لو رو مثل لولو (مرواريد ) بخونيد ) ديشب بابا كه اومد روي شكم من نشسته بودي و دلبري ميكردي . و تا از در اومد تند تند سلام كردي و اونم قوربون صدقه ات ميرفت و كلي ماچت كرد از نوع آبدار صدا دار . منم حسوديم شد  . شوخي كردم مامانم  ...
8 خرداد 1391