مرگ و زندگي فاصله اش قده يه تار مو هستش ..............
ديروز مثل هميشه سر كار بودم و مشغول بدو بدو . ناهيد جونم اومده بود بهم سر بزنه و پيشم بود. ساعت 11:45 دقيقه بود كه موبايلم زنگ خورد . شماره رو نمي شناختم . از بس سرم شلوغ بود مي خواستم جواب ندم ، اما گفتم شايد كسي كار واجب داشته باشه . خلاصه بالاخره جواب دادم . يه آقايي بود . توي گوشي هم همه اش صداي باد و حركت ماشين مي اومد و سخت ميشد بفهمي چي ميگه . فقط شنيدم ميگه مريم دادفر . ( اسم مامان بابا عيسي ) هميشه شماره من و مامان مريم و اشتباه ميگيرن . همه اعداد شبيه هم هست جز رقم آخر كه مال من 2 هست و مال ايشون 5 . گفتم نه اشتباه گرفتين ايشون مادر شوهرمه . گفت ميدونم . نه گذاشت و نه ورداشت يهو گفت من از 115 تماس ميگيرم . اين خانم تصادف كرده ...
نویسنده :
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
8:01