ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 16 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

خجالت كشيدن ......... شايدم ترسيدن

1391/3/8 8:17
781 بازدید
اشتراک گذاری

تا تلفن زنگ ميزنه بعضي وقتا تند تند انگار داري فرار ميكني چهار دست و پا خودت و پرت ميكني بغل من و خودت و سفت ميچسبوني بهم . از آسانسور فكر كنم زياد خوشت نمياد . تمام اعضاي بدنت و سفت ميكني و با تعجب در و ديوار و نگاه ميكني . جالب اش ديروز بود . 

بعد از ظهر رفته بوديم آتليه تا چند تا قاب كه ناهيد جون از عكساي تولدت سفارش داده رو تائيد نهائي كنيم . من و شما رفتيم. صاحب آتليه دوست باباشي هست. بنده خدا تا باهات حرف ميزد يا نگاهت ميكرد سرت و ميكردي زير گردن من و با دستت گوشه شالم و مياوردي روي صورتت . نميدونم خجالت ميكشيدي يا مي ترسيدي . اما خيلي لذت بخش بود واسه من كه در كنار من آرامش ميگيري. دوست دارم مامانم . دوست دارم . 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)