ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

یک مرحله جدید توی زندگی هم تو هم من

1394/1/16 14:02
810 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزه دلم از دیشب تا حالا همه اش یه حس مجهول توی وجودم هست که تا الان به این شدت حسش نکرده بودم . یادمه زمانی که فهمیدم تو رو باردارم همچین حسی داشتم همه اش میگفتم یعنی من میتونم یه بچه به اون کوچیکی که برای همه کاراش به من نیاز داره رو بزرگ کنم ؟ یه حس ترس ، خوشحالی ، ناراحتی ، نگرانی و خیلی از حسا رو داشتم که با هم ادقام شده بود . مرحله مرحله بزرگ شدنت و شاهد بودم و به جرات میتونم بگم همیشه کنارت بودم با هر مرحله از بزرگ شدنت ذوق کردم و با هر کار جدیدی که یاد گرفتی کلی حس سر بلندی کردم . مدتی بود که همه اش دلشوره حدود دو سال دیگه رو داشتم که باید بری پیش دبستانی . اما میگفتم تا اون موقع خیلی زمان مونده اما با اتفاق دیروز متوجه شدم که گذر زمان چقدر سریع تر از تصور داره پیش میره . دیروز روز اولی بود که بعد از تعطیلات عید نوروز بردمت مهد . تا الان خیلی کارا رو توی مهد بهتون یاد میدادن اما خب برنامه زمان بندی شده ای نداشت یعنی هر وقت می خواستم میبردمت و هر وقتم میخواستم میاوردمت خونه . اما دیروز بهم چند تا کاغذ دادن که توش برنامه اموزشی بود که همین منو ترسوند . ترسیدم به جرات میگم خیلی هم ترسیدم . خدایا یعنی من میتونم ملودی رو بفرستم کم کم توی محیط اموزشی اونم از نوع قانون مند که تایم رفت و امدش مشخصه و اگه نره غیبت میخوره ؟ یعنی ملودیه من اینهمه بزرگ شده بود و من نمیدونستم ؟ واقعا نمیدونم چه حسی دارم حس بالندگی و غرور که تا این مرحله از زندگیت و تونستم پشت سر بزارم و حس بغض و گریه از اینکه دلم برای بچگی هات و همه شیرین کاری هات تنگ میشه . خیلی سر در گم شدم واقعا . فقط امیدوارم خدا توی این مرحله از زندگی هم هر دومون رو کمک کنه . هنوزم باورم نمیشه که بشینی سر کلاس و بتونی قبول کنی که نباید طی اون تایم از اونجا بیای بیرون. اما خب مطمئناً مربی ها یه چیزی میدونن و واقعا خیلی کارشون سخته . اینم یه اولین دیگه اولین برنامه کلاسی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان آنا
18 فروردین 94 17:40
مامانی حق داری منم مطمعنم در آینده همچین احساسی دارم.انشااله همه این دوران ها به خوبی و خوشی طی بشن. راستی،من چندتا نظر گذاشتم هیچ کدوم تایید نشدن گمونم نرسیدن
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
عزیزم نیومده وگرنه تایید میکردم . واقعا حس عجیبیه
مامان مونا(✿◠‿◠)
28 فروردین 94 19:39
چشم بهم بزنی بچه هامون بزرگ میشن
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
اره واقعاً
آیدا
11 خرداد 94 23:15
به جان خودم تو چشمام اشک جمع شد شما خیلی مامان خوبی هستید بهتون تبریک میگم]
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی عزیزم شمل لطف دارین منم یه مادرم مثل همه مادرای دیگه خانومی شرمندم نکنین