ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

ملودی و سلطان جنگل

1393/5/24 14:52
1,268 بازدید
اشتراک گذاری

سلطان جنگل

شیر درنده

از اون می ترسن

گرگ و پرنده

 

این شیر جنگل مامانش می خواد دوباره قسمت نظرات رو باز بزاره چون دلش برای خاله جونی هاش تنگ شده بغل

تقصیر برگ ها نیست ادم ها همینند

نفس میدهی ، لهت میکنند !

پسندها (7)

نظرات (22)

سارا
24 مرداد 93 17:47
سلام خوشالم که دوباره قسمت نظراتوبازگذاشتین بابت دخترعموتونم تسلیت میگم انشاالله خدابهتون صبربده و روحش قرین رحمت حق باشه موفق باشید
مامان گلی
24 مرداد 93 22:54
الهی چقدر دلم برای نوشتن نظر تنگ شده بود
مامان گلی
24 مرداد 93 23:09
برای دخترعموی عزیز تسلیت عرض میکنم خداوند به همه صبر بده خیلی سخته .
مامی آنا
25 مرداد 93 4:45
عزیزم چه سلطان جنگلی نسیم جان تسلیت میگم بابت دختر عموتون.خدا صبر بده
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان ارمیا و ایلمان
25 مرداد 93 8:43
سلام نسیم جان. چه خوب کردی. بابا دلمون گرفت از بس نتونستیم باهاتون حرف بزنیم. ایشالله همیشه شاد و سلامت باشین. خودتونو عشقه. به حرفهای زیادی برخی ها هم اهمیتی نده. منو یادته؟؟
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
سلام عزیزم . این حرفا چیه مگه میشه شما رو یادم بره . شرمنده اونروز هم اس داده بودی نتونستم جواب بدم
سوگندجونی
25 مرداد 93 10:02
وایی خاله ممنونم ک دوباره نظر گذاشتنو گذاشتی نمیدونی بخدا چقدر خوشحال شدم ممنونم ملودی جونم خوبه
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
الهی عزیزم . نظر لطفتونه
مامان باران
25 مرداد 93 10:19
وای نسیم جووووووووووووووووووونم کارت عالی بود آخه دلم میخواست قربون و صدقش برم ، اخه عزیزِ دلِ فدای این شیر جنگل بشم
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
دیدم شما بدون رمز کردی منم دلم خواست
نونو
25 مرداد 93 12:15
آخ جوووووووووووووووووووووووووووووووووون انباشت اینهمه احساسات و عشق داشت من یکیو کم کم روانه بیمارستان یا حتی تیمارستان میکرد راستی نسیمم الهی دیگه غم نبینین
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
فدای مهربونی هات عزیزم تو که با اس دادن از انباشتت میکاستی خانوم مرسی عزیزم شما هم غم نبینی عزیزم
مامان یاسمین زهرا
25 مرداد 93 12:42
چقدر دلتنگت بودم این مدت...منم که نمیتونستم لایک بزنم وقتی هم که میشد به اسم خاله هدی میشد! برای دختر عموتم خیلی متاسف شدم
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
عزیزم مرسی خودم هم خیلی دلتنگ کلام پر محبت دوستان بود . بعدشم تو هدی نداره لطف شمها همیشه و همه جا به من ثابت شده است . بابت تسلیت هم ممنون عزیزم خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه
تيـآمــ
25 مرداد 93 13:42
آخ قربون اين دخمل نـــآز ... مامانيـش يدونه محكمــ ببوسش از طرفـ من .. ماشاالله ...
رعنا
25 مرداد 93 15:02
سلاممممم من همیشه سایت ملودی جونو میخونموقتی اومدین تهران چون ما خونمون اکباتانه میخاستم بیام ملودیو ببینم که قسمت نظراتو بسته بودیننمیدونستم چجوری بگم میخام بیام ملودیو ببینماشکال نداره حتما قسممت نبود براتون بهترینارو آرزومیکنم
نیلوفر-هلو
25 مرداد 93 18:24
سلام خاله نسیم لطفا به ما هم سر بزنید من از وقتی که ملودی جون رو لینک کردم شما هم مارو لینک کنیدبووووووووووووووووووووووووس
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
در اولین فرصت چشم عزیزم
عمه ِ آتنا
25 مرداد 93 19:06
سلااااااااامی دوباره کار خوبی کردی نسیم جون من یکی دلم وا شد
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
سلام به روی ماهت عزیزم . خداروشکر که خوشحال شدین
نیلوفر
25 مرداد 93 22:18
سلام عزییییییزممممم،خیلی خوشحالم کردی نسیم جونم، بابا ما که نینی وبلاگی نیستیم دلمون پوسید ، عشق منو ببوس فداش بشم بابت دختر عموتونم واقعاً متاسف شدم ایشالله خدا روحشون رو شاد کنه، بابت اینکه نتونستی بری غصه نخور عزیزم مهربونی و معرفت تو واسه همه ثابت شده ست ، ایشالله از این به بعد همیشه واستون شادی باشه.
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
معذرت که اذیت شدین یه مدت . من بی تقصیرم . بابت تسلیت هم مممنون شما لطف داری عزیزم
مامان سبا
26 مرداد 93 2:55
سلام.به همت شما برای ثبت خاطرات ملودی جان تبریک میگم.یکسالی هست به وبلاگتون سرمیزنم.می بخشیدتاحالا نظر نذاشته بودم خیلی از این کارها نمیکنم.ولی وبلاگ شما زیبا و زنده هست و ارزش داره باشماارتباط برقرار کرد.
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
سلام عزیزم ممنون که بهمون سر میزنین و ممنون شما محبت دارین . انشا الله اگر قابل باشم حتما
مامان نازار
26 مرداد 93 7:14
سلام مامانی نسیم جونم به خاطر فوت دختر عموتون وقتی پست رو خوندم خیلی ناراحت شدم .... خدا بهتون صبر بده و ایشون رو رحمت کنه ان شالله همنشین خانم فاطمه زهرا باشن و خدا آرامشی به دل پدرو مادرش بده ....
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی عزیزم معذرت که با این حالت ناراحتت کردم خانومی
مامان نازار
26 مرداد 93 7:17
ای جانم ملودی کوچولوی خالههههههه عکسه قشنگش هنوز تو کیفه دستیمه وقتی اون کیف و ببرم بیرون حتما بهش نگاه می کنم و قربون صدقش می رم .... و هر بار می گم هزار ماشالله می شه دختری منم این شکلی بشه ؟؟؟؟ خیلی خوشحالم بابت باز گذاشتن نظرات اعصابم بهم می ریخت هر بار که می اومدمو و نمی تونستم بنویسم اوایل فکر کردم مشکلی برای وبت پیش اومده و چند روزس بعد متوجه شدم خودتون بستید ... آخیششششش می شه دیگه نوشت .... این شیر جنگل نازاررررررررررر خاله رو محکم محکم ببوس هر چند کوچولوتر بود از بوس خوشش نمی اومد
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی عزیزم شما لطف داری بخاطر اذیت بعضی افراد مجبور بودم ببندم و خیال باز کردن هم نداشتم اما یهو نظرم برگشت . الان میزاره بوسش بکنی اما هر کی بوسش کنه حتی من هم بعدش با دست لپش و پاک میکنه
مامان نازار
26 مرداد 93 19:15
ای جانممممم اینقد این حرکت بچه ها با حاله که جای بوس و پاک می کنن منم وقتی از دست همسری یعنی دلخورم همین کارو می کنم ... لجشو در میارمو و خندمون می گیره دلخوری از بین می ره حرفای بقیه رو هم بیخیال همیشه تو محیط مجازی هست .... نمی دونم چرا یه عده درک ندارن که اینجا 4 دیواری اختیاریه ... اینجا محیط خصوصی ماست یه خونست عینه خونه های واقعیمون حالا که می یان و مهمون خونه هامون می شن باید حرمت نگه دارن کسی هم که مجبورشون نکرده. از چیزی مخالفن یا اذیت می شن از خوندن و دیدن خوب نیان به بوس اروم از یه دختر طلای خوشگل و ناز
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
فدای تو عزیزم همسری و اذیت نکن خانوم شیطون گناه داره بنده خدا
fateme
26 مرداد 93 23:09
سلام نسیم جون . خوشحال شدم که نظرات رو باز گذاشتی
fateme
26 مرداد 93 23:24
پست قبلی رو که خوندم خیلی ناراحت شدم . بهت تسلیت می گم. خدا به خانواده اش صبر بده.نوشته بودی خدا بیامرز رو برده بودن زیارت آقا امام رضا(ع)و لی متاسفانه فوت کرد.یاد آقام افتادم وقتی آقام تو کما بود خواهرم به نیابتش رفت مشهد یه شالی داشت که موقع مراسم توی مسجد به سرش می بست اون شال رو با خودش برد و به باب المراد بسته بود می گفت که سه بار شال رو بستم و سه بارش باز شدگفت حتما" آقام شفا پیدا می کنه تا روزی که آقام فوت کرد شب قبلش آقام به خواب خواهرم اومده بود و بهش گفته بود من شفا پیدا کردم خب حتما" اینم یک نوع شفا بوده و خدا نخواسته بیشتر از این اذیت بشه. خدا همه ی اموات رو بیامرزه . روحشون شاد.
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
الهی . اشک توی چشمم جمع شد خدا پدر شما رو هم بیامرزه عزیزم البته ایشون الان وسط بهشت هست مطمئن باش
✿✿✿ الهه مامان روشا جون✿✿✿
27 مرداد 93 10:46
سلام نسیم جون.خوبی گلم؟ملودی دوست داشتنیم چطوره؟خیلی خوشحالم که نظراتت رو باز کردی و میتونم اینجا بنویسم.اینجوری بیشتر با هم در ارتباطیم. به خاطر پست قبل خیلی متاثر شدم خدا دختر عموتو رحمت کنه. ملودی جونمو ببوس از طرف من.
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی عزیزم شما هم روشا روببوس
بانو
28 مرداد 93 8:27
سلام با شب ادراری کودک خود چه کنیم؟ www.banoo.ir/post/894 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو