22 بهمن 92 تولد سروش و سیاوش جون
عشقه من دیروز دعوت بودیم تولد دوتا پسر عموهات ( بچه های عمو امید ) . چون تولدشون با هم حدود یک ماه فاصله داره هر دو رو با هم گرفته بودن . سروش جون وارد 8 سالگی شد و سیاوش جون هم وارد 5 سالگی . همه چیز عالی بود و شما هم همه مدله دخمل خوبی بودی و کلی هم بهت خوش گذشت. کادوهایی هم که ما بردیم و عکسش و برات میزارم چون سروش جون کلاس اوله چیزایی براش گرفتیم که برای مدرسه اش بدرد بخوره و چون عاشق شخصیت بن تن هست با این تم براش خرید کردیم . مبارکش باشه و برای سیاوش جون هم یه دونه شلوار لی گرفتیم اونم انشا الله به شادی بپوشه .
که در آخر اینطوری شدن و رفتن پیش صاحب های اصلیشون
اینم کیک تولد خوشگلشون انشا الله کیک عروسیتون وبخوریم عزیزای دلم
اینم خوشگل خودم مشغول بازی کردن . بهترین نکته تولد وجود این بادکنک ها روی زمین بود که همه بچه ها حسابی استقبال کردن و لذت بردن
فدای اون مژه های دون دون خوشگلت بشم نفسه من
وای وای ژله دیدم یاد دیروز افتادم . دخمل من کلا ژله خیلییییییییییی دوست داره . دیروز هم فکر کنم هر چی ژله بود و به همه داده شده بود ، ملودی جون خوردشون . میرفت و یه بوس میداد و در عوض ژله هاشون و میگرفت و نوش جان میکرد . منم چون دیدم همه خودشون سر و دست میشکنن که در عوض یه بوس یدونه ژله تقدیم ایشون کنن مقاومت نکردم و گذاشتم اینکارو انجام بدی . فدات بشم که خودت یاد گرفتی و میشینی با چنگال کیک میخوری و اصلا حتی یه ذره هم نه لباست و نه دور دهنت و کثیف نکردی این و از مهد کودک یاد گرفتی . شام هم که ساندویچ الویه بود رو ، خودت گاز زدی و من ذوق مرگ میشدم چون همیشه دوست داشتی تیکه تیکه کنم برات اما چون میدیدی همه گاز میزنن دلت میخواست گاز بزنی . خلاصه که خانوم به تمام معنا بودی .
شاید نزدیک 15 تا کلاه بود اونجا که شما همه رو یکی یبار از سر نینی ها در آوردی و امتحان کردی و در آخر هم کلاه سروش جون که تولدش بود و پسندیدی و گذاشتی سرت . خلاصه که همه چیز عالی بود و خیلی خوش گذشت . اما نشد از دوتا پسر عمو عکس بگیرم از بس که یه جا بند نمیشدن