ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 17 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

داستان یک خرس روشن دل

1392/8/18 13:30
896 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزی بود صبح ک بلند میشدم و میومدم از توی تخت بیارمت پایین با کوهی از پشم شیشه که پایین تختت ریخته بود مواجه میشدم . اما هر کدوم از عروسکای توی تختت و وارسی میکردم اثری از پارگی نمیدیدم . تا اینکه اون روز دیگه متوجه شدم کدومشون دلیلش هم این بود که انگشتت توی سوراخ چشم این خرس بیچاره گیر کرده بود . چشماش و خیلی وقت پیش درآورده بودی و دوخته بودمش . اما دیگه دلم به حالش سوخت و روش یه عمل زیبایی انجام دادم و دوتا چشم براش گذاشتم

 

 

البته چشماش مثل چشمای کلاه قرمزی دو رنگه و تابه تاست . خخخخخخخخ . ولی خب از کور بودن و هر روز انگشت توی چشم رفتن بهترهنیشخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)