وای که این روزا همه اش روزای خاطراته
پنج آبان سالگرد عقدمون بود
امروز هم حنابندونمون بود . یادمه دقیقا اون سالم بارون میومد. و امروز صبح طرفای ساعت 5 باز بارون اومد و یاد اون وقتا افتادم . البته بارون اون زمان باعث شد که مریض بشم و شب عروسی اصلا نفهمم چی به چی شد و همه اش بی حال بودم .
فردا هم که یعنی 7 آبان سالگرد عروسیمونه .
سالگرد اول عروسیمون گل دخملی داخل شکمم بود و دو ماهش بود .
این عکس ملودیه توی سالگرد دوم
و عکس ملودی توی سالگرد سوم
فدات بشم که این همه فندق بودی نفسه مامان
و عکسای ملودی توی سال چهارم البته بیاین ادامه مطلب
فدای اون لبات که ماهی میشی
عکسا همه داغه داغه و همین الان از توی تنور درشون آوردم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی