بوی ماه مدرسه
خودم وقتی بچه بودم همیشه عاشق درس و مدرسه رفتن بودم و یادمه آخرین نفری که از کلاس در میومد من بودم . همیشه هم انصافا نمره هام خوب بودو معلما هم دوستم داشتن و ناهید جون هم اصلا سر درس خوندنم اذیت نشد اینو همیشه خودش میگه . ملودی جونم هم امروز رفتم دیدم توی اتاقش رفته پشت میز تحریرش نشسته و کلی ذوق کردم
البته ملودی جون رویای زیبامو زود خراب کرد و این طوری شد میز و صندلی بنده خدا
بازگرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسبهای چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و کلاغ
روبه مکار و دزد دشت و باغ
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریزعلی پیراهن از تن میدرید
تا درون نیمکت جا میشدیم
ما پر از تصمیم کبری میشدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا ، روی برگ
همکلاسی های من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
همکلاسی های درد و رنج و کار
بچههای جامههای وصلهدار
بچههای دکه خوراک سرد
کودکان کوچه اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک میشدیم
لااقل یک روز کودک میشدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم یاد و هم نامت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانیترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن
و یک اتفاق اینه که مامی تصمیم گرفته ادامه تحصیل بده و کنکور فوق لیسانس شرکت کنه و آخر همین ماه دفترچه میگیره و دوسه ماه بعدم کنکور و انشا الله که قبول میشه هوراااااااااا . البته میخواد تغییر رشته بده