دو روز تعطيلي خيلي خوب

جاتون خاي ما آخراي هفته غذاي دريايي داريم . براي ناهار يه باقالي پلو با ماهي درست كردم كه خيلي مزه داد و واقعا چسبيد . مخصوصا اينكه باقالي تازه بود دست ناهيد جون درد نكنه كه هميشه به فكرمونه .عزيزه دلم پنج شنبه رو رفتيم عصر خونه بابا اسماعيل اينا . آخ كه اين روزا چقدر مزه ميده خونه پدر شوهر رفتن . خيلي عاليه و دلچسب . از شانس خوب ما همه بچه ها هم انگار ميفهمن و همه دور هم جمع ميشن . واقعا نميفهميم زمان كي ميگذره از بس ميگيم و ميخنديم و خوشيم . جاتون خالي ديديم داره زياد از حد خوش ميگذره پس تعارف مامان مريم و روي هوا زديم و براي شام هم مونديم . واقعا كلي انرژي مثبت گرفتيم و حدوداي يازده برگشتيم خونه . عالي بود . از اول هفته قرار گذاشته بوديم با ، باباشي آخر هفته حتما ببريمت دريا براي آب بازي . منم صبح پنج شنبه رفتم برات تيوپ و سطل شن و ماسه بازي خريدم و جمعه صبح ساعت 9 راهي بندرگاه شديم سه نفري . هر چند كه دخملي زياد آب بازي نكرد و كلا از شن و ماسه بدش مياد اما خيلي خوش گذشت . بيشتر من و بابا سرگرم بوديم و ملودي هم از اينكه مامي نداشت براي خودش خوشحال بود . يك و ساعت و نيم مونديم و حدود يازده خونه بوديم . براي ناهار هم دوپيازه ميگو درست كردم و براي اينكه خسته بوديم خيلي خيلي مزه داد كه بازم جاتون خالي .و بعد از اونم يه خواب ظهر عالي . بعد از ظهر با دخملي رفتيم حموم و كلي برعكس صبح آب بازي كرد و دلي از عذا در آورد . عصرم رفتيم كلي نون خريديم براي فريزر . من هميشه دوست دارم همه مدل نون داشته باشيم . پس رفتيم بربري ، سنگك و لواش گرفتيم و كلي هم داغ داغ نوش جان كرديم و بعدش باز راهي خونه پدر شوهر جان شديم . ماشينم نزديك باغ زهرا كه ميشه ناخواسته فرمونش ميره سمت خونشون . بازم كلي خوش گذشت اما اينبار 10 اومديم خونه . اما در كل اين دو روز عالي بود و حرف نداشت . حالا عكساي دخملي 

قبل از رفتن به دريا توي ماشين . مايو هم پوشيده كه مثلا شنا كنه

اين جا هم مامي نسيم حس هنرمندي بهش دست داده بود

اينم هنرمندي بابا عيسي 

اينجا فكر نكنين پر عمقه ها . بابا عيسي نشسته بود زمين . 

ملودي هم بيشتر مواقع اين مدلي نظاره گر بود و يه دستش هم به شونه من كه نكنه فرار كنم