سه شنبه 10 ارديبهشت
عزيزه دلم ديروز صبح ساعت 5 باباشي رفت اهواز چون اجراي موسيقي داشت . و امروز هم بر ميگرده . عصر ديروز هم منو شما رفتيم مراسم عقد عمه انيس ( خواهر بزرگ باباشي ) . توي محضر يه جشن مختصر بود . انشا الله كه ازدواج دومش براش خوب باشه و خوشبخت بشه . كلي گفتيم و خنديديم و خوش گذشت . فاطمه دختر عمه انيس هم كلي خوشحال بود . معلومه خب توي عروسي مامانش بود براي كم كسي پيش مياد اين لذت شادي و شريك باشه . خلاصه كه اميدوارم خدا بهترين هارو براشون در نظر بگيره و كنار هم شاد و سلامت هزار سال زندگي كنن. اما يكشنبه كه رفته بوديم آتليه من موهات و با اتوي مو ويو كردم كه خيلي ناز شده . توي آتليه خيلي اذيت كردي اصلا به دوربين توجه نميكردي فكر نكنم بيشتر 4 يا 5 تا از اون همه عكس خوب شده باشه . فعلا عكسي از آتليه ندارم اما چند تا عكس از موهات ميزارم . تا توي كمرت بود موهات و خيلي بهت ميومد مثل عروسكا شده بودي . خاله ها ماشا الله يادتون نره .
اين دوتا هم مال ديشبه كه موهات و باز گذاشتم فر فري شده بود
واي كه من ديوونه تك تك اعضاي بدنتم مخصوصا ميميرم براي اون خرمن موهات نفس مامان