اين روزا و اينكه چقدر بزرگ شدي
اول بگم كه دوربين و جا گذاشتم خونه و فردا اگه به اميد خدا باز يادم نره و دوربين و بيارم پست سالگرد ازدواج و كامل ميكنم .
الهي فدات بشم كه اين همه تند تند بزرگ ميشي ماشا الله مثل برق و باد
جديداً ديگه معناي بازي و متوجه ميشي و بازي ميكني با اسباب بازي هات و شايد ساعت ها باهاشون سرگرمي البته بازم جلوي تلويزيون هستي و بازي ميكني .
ديروز مي خواستيم بريم بيرون ، اين نيني كه عكسش و گذاشتم و بغل كرده بودي و هر كاري كردم گفتم مامانم بزارش خونه و بيا بغلم ، راضي نميشدي و اول مي خواستي كه من نيني رو بغل كنم بعد خودت بياي توي بغلم . و همه اش دست ميكشيدي به صورت و مژه هاش و ميگفتي ناژ ناژ ( ناز ناز ) خدا رو شكر مثل اينكه مي خواي بالاخره زبون وا كني
ديروز صبح يه سري كار داشتم واسه همين مرخصي گرفتم و يه سر رفته بوديم خونه بابا و مامان باباشي . اونجا با اسباب بازي هاي فاطمه دختر عمه ات بازي كردي و وقتي مي خواستيم بيايم گرفته بودي ساكش و دستت و نمي خواستي بديشون . اما من نذاشتم هر چي مادر شوهرم گفت بزار ببره گفتم نه عادت ميكنه هر جا بريم اسباب بازي بچه هاي مردم و برداره .
ديشب يعني فرداي سالگرد ازدواجمون يه كيك خريديم و چند تا فشفشه و برديم خونه بابا و مامان باباشي . گفتم شما بچه ها هم يكم واسه خودتون خوشحالي كنين و متاسفانه دوربين و نبرده بودم . اما كلي ذوق كردي و خوشحال بودي .
جديدا هر چيزي رو كه مي خواي و يا دوستش داري رو مي خواي برداري و وقتي كه ذوق ميكني تند تند پاهات و در كنار هم مي كوبي روي زمين و ميخندي .
تا يه آينه ميبيني تند تند ادا در مياري و دهنت و باز و بسته ميكني و قاه قاه اداي خنده در مياري
چند تا كوسن كه مال مبل هامون هست و دوست داري بزاري زيرت و خودت و پرت كني روشون . البته اگه يك عدد مامان بنده خدا هم زيرشون باشه كه بيشتر لذت ميبري
وقتي دارم برات غذا آماده ميكنم خودت پيشبندت و مياري كه برات ببندم . قوربون نظافتت بشم كه اين همه تميزي
دوست داري از دور بدويي و خودت و پرت كني بغل آدم . وقتايي كه بازيت ميگيره ميگم مثلا بيا ماميت و عوض كنم مياي اما تا به نزديكم ميرسي فرار ميكني و ريسه ميري از خنده .
فعلا همينا رو يادمه اما عاشقتمممممممممممممممممم