يادش بخير ممددددددددد
وقتي مامان بچه بود يه عروسك داشت . عكسي كه برات ميزارم نمونه تكامل يافته همون عروسك پلاستيكي هاي 20 سال پيشه . ( مثل ميمون كه تكامل يافت و شد انسان ) . يادمه با خودم همه جا مي بردمش . حموم ، بيرون ، حتي وقت خواب پيش خودم مي خوابوندمش . اسمش ممد بود ( محمد نه . اشتباه نكنيد ممد) خيلي دوستش داشتم . تا سوم راهنمائي هم داشتمش البته آخرين تصويري كه ازش دارم بيچاره يه جانباز 80 درصد بود يه دست نداشت ، همه انگشتاش و خورده بودم ( هم دست هم پا ) زير يه بغلش تا روي كمر پاره شده بود . اما بازم دوسش داشتم . اما در يك خانه تكاني درست و حسابي ناهيد جون نميدونم چرا فكر كرده بود ديگه به درد نميخوره و انداخته بودش جزء آشغالا دور . تا مدت ها در فراقش اشك ريختم . خلاصه ديگه جيگرتون و ريش كردم . در سفري كه رفتيم گناوه تا اين عروسك و ديدم گفتم مامان ممد . ناهيد جون گفت خب بخر براي ملودي . منم خريدم البته بگما واسه دل خودم هم بود آخه واقعاً من و ياد ممد انداخت . اينو بگم كه ملودي هم خيلي اين عروسك و دوست داره . توي مدتي كه ناهيد جون بوشهر بود اسمش و گذاشته بود ممد و بهت ياد داده بود كه اسمش ممده . هر وقت بازي ميكردي مي گفت ملودي ممد كو ؟ از بين همه اسباب بازي ها پيداش ميكردي و برش ميداشتي . قوربون اون هوشت دخمله من .
اينم ممد ملودي
پ . ن:
تنها تفاوت ممد مامان با ممد ملودي ميدونيد چيه :
1) ممد مامان بزرگ تر بود .
2) بر اثر خوردن دست توسط مامان ممد دستش و از دست داد اما ملودي پاي ممدشو ميخوره احتمالاً در آينده نه چندان دور از ناحيه پا جانباز ميشه