ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 10 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

بهار 1401

1400/12/24 11:26
1,429 بازدید
اشتراک گذاری

قشنگم درسته الان 24 اسفنده اما چون مهمون های نوروزیمون اومدن توی پست بهار میزارم عکس هارو ... ناهید جون و بابا سعید و مامان پوری 17 اسفند اومدن پیشمون خاله زهره و غرل جان هم دو رور اومدن و امروز برگشتن

21 اسفند تولد دایی حامد بود و کیک گرفتیم و سوپرایزش کردیم

چند روزی هم که گذشته خداروشکر همه اش به گشتن و خندیدن بوده . بعد از مدت ها واقعا لبمون خندید

تازه نوشت 3 فروردین

خب عشقم 26 اسفند تولد من بود و خداروشکر امسالم کنار عزیزامون شمع هام و فوت کردم

حال و هوای خیابونا و بازار خیلی جالب بود

امسال اولین سالی بود که هیچ ایده خاصی برای هفت سین نداشتم و خیلی ساده با وسایل توی خونه اماده کردم هفت سین و

و ناهار روز عید هم که طبیعتا سبزی پلو ماهی بود

 و اینم بمونه یادگار از رند تاریخ قرن

اینروزا باباشی توی هتل ژرمانسیکا اجرا داره هر شب به مناسبت نوروز و دیروز هم ما همگی رفتیم و بعد از کلی وقت کلی بهمون خوش گذشت

و همچنان مداوم تمرین میکنی سخت موسیقی رو امیدوارم بزودی کنار باباشی روی استیج ببینمت

تازه نوشت 24 فروردین

خب عشقم با تاخیر دارم مینویسم متاسفانه پاور کیس سوخته بود و نمی تونستم وبلاگت و بروز کنم . باباشی برای نوروز توی شبکه نسیم برنامه شوتبال اجرا داشت که 12 فروردین پخش شد

یکی از روزا عصر من و شما باهم رفتیم گشت دریایی و بقیه نیومدن چون از اب و لنج میترسیدن این شد که دوتایی رفتیم و کلی خوش گذشت بهمون

مسیر رفتن یدونه عکس هم هفت سین میدون ششم بهمن ازت گرفتم امسال خیلی چیز خاصی نچیده بودن

روز 13 بدر سبزمون که هسته نارنج بود و دور ننداختیم و توی گلدون کاشتیمش

و برای 13 بدر هم مجدد رفتیم اجرای باباشی

5 فروردین تولدناهید جون بود که چون عکسا بی حجابن نمیشه بزارم . 15 فروردین هم تولد بابا سعید بود که رفتیم کافه دلفین و سوپرایزش کردیم

16 فروردین هم رفتن تهران و اینجوری سفر نوروزی تموم شد ....خداروشکر که امسالم تونستیم پیش عزیزامون باشیم و دلمون شاد بود و لبمون خندون ...خدا کنه همیشه همین جور بمونیم

اینروزا هوا خوبه و میریم باهم دور دور ....البته روزا حسابی درگیر درس و مشق و امتحان هستی ....برای اولین بار رفتیم کافه سعادت که هم فضاش خیلی قشنگ بود هم کیفیت سرویس دهیشون و مواد غذایی شون خوب بود

خببببب نوبتی هم باشه نوبت جوجه مرغ عشقامونه که توی عید دنیا اومدن و حسابی دارن ماشا الله بزرگ میشن

اینجا هنوز کچل بودن

و اینجا که مال دیروزه و پراشون در اومده 😍❤️

اینروزا در حال تدارک تولدت هستم که توی پست مخصوص خودش مینویسم برات به وقتش

تازه نوشت 28 فروردین

23فروردین نوبت دز دوم واکسن کرونات بود که هر جا رفتیم بسته بودن چون ماه رمضان هست و ما نمیدونستیم خلاصه پرس و جو کردیم و متوجه شدیم همون مرکز بهداشتی که پرونده دنیا اومدنت هم اونجاس واکسن میزنن و اینجوری شد که با یک روز تاخیر واکسن و زدی  .خداروشکر اینبار هم مثل دز اول اذیت نشدی و مشکلی برات پیش نیومد و این مرحله از زندگی هم گذشت به خیر و خوشی . به امید اینکه هر چی زودتر این ویروس لعنتی بره و به زندگی نرمال برگردیم . البته اوضاع خیلی بهتر شده اما خب هنوز کاملا از بین نرفته

خب جوجه هامون ماشا الله هر روز دارن بزرگ و بزرگ تر میشن

این قفسی که الان داخلش هستن مال همون جایی هست که خریدیمشونو چون حامله بود مامان مرغ عشقه نمیشد جابجاشون کرد . دیشب باباشی براشون یه قفس خیلی خوشگل خرید و امروز دیگه جابجاشون میکنیم . عکس میزارم ازش

شبا هوا عالیه و میریم لب دریا گاهی هم پامون و میزنیم به اب و حسابی کیف میکنی برای خودت .

دو سه روز پیش رفتیم کافه دلفین به همراه باباشی برای بستن قرارداد واسه تولدت .و شام هم همونجا خوردیم و دو سه تا گربه هم سیر شدن کنارمون

دریا به قدری زلال بود که نمیشد از زیباییش چشم برداری

در حال پیتزا خوردن 😀

از اونجا هم رفتیم لب ساحل و کلی خوش گذشت

تیپت و قوربون

ووووووو جوجه های گومبولی ما

تازه نوشت 19 اردیبهشت

خب عشقم چند تا عکس از مرغ عشقا بزارم بعدش یه چیزی بگم

متاسفانه به فاصله یک هفته جوجه هامون مردن . مامان و باباشون رو هم بردیم پس دادیم از بس که سر این دوتا بچه من بغض کردم و غصه خوردم . بابا قراره بجای اونا یدونه عروس هلندی بیاره برات که 3 ماهشه و هم دستی هست هم سخنگو

9 اردیبهشت بار و بندیل بستیم و راهی کنگان خونه خاله محبوبه شدیم چند روز تعطیلی عید فطر و اخر هفته بود و کلی بهمون خوش گذشت اونجا

درس هم میخوندی البته

8 روز اونجا بودیم و واقعا هم روحیمون عوض شد هم کلی انرژی گرفتیم و برگشتیم خونه

بابا شبی که برگشتیم توی هتل اجرا داشت و اونجا هم کلی خوش گذروندیم دوتایی

تازه نوشت 27 اردیبهشت

اینروزا هر موقع بابا اجرا داره باهاش میری

اینم به همراه عمو فرهاد

هوا که خوبه میریم دریا و کلی جدیدا از رفتن توی اب خوشت میاد برعکی بچگی هات که از دریا خوشت نمی اومد

مدرسه تعطیل شده و بابا اگه زود بیاد میریم لب ساحل

عکاس کوچولوی من با اون عکسای قشنگت

بابا از سفر شمال برات یدونه اردک تاکسی دریمی اورده که همه ش بغلته

اینجا هم برای گلبرگ های گلت به قول خودت بی گودی بستی تا فرفری بشه

تازه نوشت 6 خرداد

در کمال ناباوری الان باید بوشهر جهنم باشه از گرما ولی امسال تا الان هنوز خنکه و ما هم از فرصت استفاده میکنیم

دریا با باباشی و منم بیرون برای خودم کیف میکردم

با این جور چیزا .... به هم وصل بودن

2 خردا تولد مامان مریم بود و براش این نقاشی و کشیدی .... لباس خودت لباس اتلیه رو کشیدی

کیک و هدیه بردیم و سوپرایزش کردیم

و چون مدرسه تعطیله شبا دوتایی میریم دور دور و خوش میگذرونیم

تازه نوشت 18 خرداد

خب عروس هلندی مون بالاخره اومد و حسابی به ما وابسته شده خودمون هم بهش کلی وابسته شدیم و خیلی بانمکه کاراش

اسمش روهم گذاشتی لپ گلی

تابستون و دوخت کوبلن جدید

و شب هایی که میریم بیرون

و پستی که استاد صفوی در مورد شما گذاشته بود

تازه نوشت 30 خرداد

از اونجایی که تابستونه و هوا گرم و موهات هم ماشا الله خیلی بلند شده بود تصمیم گرفتم که موهات و کوتاه کنم دست بکار شدم و خوشگت کردم

انقدر بانمک شدی و انگار با کوتاه شدن موهات قدت هم به چشم اومد و ماشا الله خیلی بزرگ شد چهره ات و از بچگی در اومدی ......اسم قد اومد بهت بگم که در سن 11 سال و 2 ماهگی 146 سانت قد و 35 کیلو وزن داری و یه باربی تمام عیاری ماشا الله

عصرا باهم میگردیم و وقتایی هم که خونه ایم با لپ گلی سرگرمی البته ماهم سرگرمیم 😅

گاهی هم میشینی و مشغول لاک زدن میشی

پست بهار هم همینجا به اخر رسید و از این به بعد پست جدید تابستون برات مینویسم ایشا الله

پسندها (5)

نظرات (6)

سایهسایه
24 اسفند 00 15:03
عیدتون مبارک😍😍
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
عید شماهم مبارک عزیز دلم
سایهسایه
24 اسفند 00 15:03
عید ملودی جون هم مبارک😍😍
سایهسایه
24 اسفند 00 15:03
یعنی از انرژی مثبتی که از پست شما گرفتم😍😍
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ای جانم خیلی خوشحالم بابت این موضوع
فاطمه
13 فروردین 01 22:03
عیدتون مبارک عشقا
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ممنون عزیزم عید شماهم مبارک
مامان النا
19 فروردین 01 23:18
سال نو مبارک بهترین ها رو براتون آرزومندم ، چرا چند وقته هیچ پستی نمی زارید امیدوارم غرق در خوشی باشید 😘
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
سلام عزیزم پست میزارم ولی هر کدوم توی فصل خودش مثلا سه ماه بهار همه ش داخل یه پست هست و بقیه هم همین طور ....چند روزی هم متاسفانه کامپیوتر خراب بود ولی الان بروز رسانی کردم وبلاگ رو ... ممنون که دنبالمون میکنین
سایهسایه
21 خرداد 01 1:20
جوجه ها رو چون تقریبا تو تمام عکسا خارج از قفس و توی خونه و روی دستا و... بوده
اولا جوجه نباید تو محیط خارج از قفس زیاد باشه یا مدام مورد ناز و نوازش قرار بگیره چون دچار تنش و اضطراب میشه
دوما ممکنه محیط بیرون یه سری آلودگی ها از دستای و وسایل ما بهشون منتقل بشه
دختر داییم ۱۲ تا مرغ عشق داره اینارو بهم گفت
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
عزیزم زیاد بیرون نبودن در حدی که میاوردیم زیرشون و عوض میکردیم و دوباره میزاشتیم داخل متاسفانه از گرسنگی مردن چون میخواستن مجدد جفت گیری کنن به اینا غذا نمیدادن و خودشون هم بلد نبودن بخورن متاسفانه