روزهای مادر و دختری ♥♥♥
عشقم اینروزا بیشتر باهم وقت میگذرونیم البته تو همیشه کنارم بودی اما خب حال و هوای اینروزامون دونفره اس یه جورایی . بابا همه اش درگیره کاره و منو شما تنها تر از قبلیم و بیشتر باهم خوش می گذرونیم توی دنیای خانومانه خودمون . هوا هم دو روزه عصرا یکم قابل تحمل شده و می ریم اول یه بستنی میخوریم و بعدش هم حدود یک ساعتی لب ساحل واسه خودت سرگرم میشی با فواره های توی حوض . منم نگات و میکنم و از لذت بردن تو ، لذت می برم . اینروزا روزی هزار بار صدام میکنی و می گی مامان نسیم . مامان نسیم فدای اون شکلت بشه نفس دونه . سعی می کنی کارام و تقلید کنی و منم از دیدن کارات کلی خندم می گیره . صبحا جز جمعه و پنجشنبه همچنان میام باهات مدرسه . البته وابستگیت کمتر شده خداروشکر اما می مونم که باهات کار کنم کارایی که خانم مربی بهتون اموزش میده . خیلی خوشحالم که امسال ثبت نامت کردم هر چند زودتر از زمان اصلیشه اما خب واقعا برای تو نیاز بود . الان دیگه کلا با بچه ها اخت شدی و تا وارد می شی می بوسیشونو توی جمعشون میری و بازی می کنی و کلا راحت هستی باهاشون . این واسه سال بعد خوبه که اذیت نخواهی شد . البته یکم برای گوش دادن بد قلقی می کنی که اونم اقتضای سنته .خداروشکر اینروزا همه چیز خوبه هر چند اتفاق خاصی نیوفتاده اما واقعا حالمون خوبه و خوشیم . خدایا بابت همه داده ها و نداده هات شکر .
امروز داشتم گردگیری می کردم طبق هر روز شما هم کمک می کردی
فدای اون دستای کوچولوت بشم خودم تنهایی . اونروز داشتم با لنا جون ( خانوم امیر پسر خاله ام ) که استرالیا هستن چت می کردم دوتا عکس ازت واسم فرستاد که خودم تا حالا ندیده بودمشون . مال حدود 8 ماهگیته . روسری خودش و سرت کرده بوده خیلی خوردنی شده بودی
فدای اون چشای گردت بشم منننننننننننننننن
خلاصه که اینروزا همه چی ارومه ارومه و ما هم خوشحال و شاد و خندانیم قدر دنیا رو می دانیم ( شد شعر دوران مدرسه خخخخخخخخخخخخ)