اینروزا ی من و ملودی
عشقه یدونه خودم اینروزا میام باهات مدرسه و کنارت می مونم چون روز بعد از اینکه تنهات گذاشته بودم دلت نمی خواست بری تنهایی و این طور شد که گفتم انقده میمونم کنارت تا عادت کنی . الهی مامان فدای اون دل کوچولو و مهربونت بشه که طاقت دوریم و نداری . مامان همیشه پیشته عزیزم اینو بدونو مطمئن باش اگه فیزیکی هم نباشه حضورم اما بدون روحم هیچ وقت تنهات نمیزاره و قلبم فقط برای یدونه دخترم میتپه . اینو بگم که مربیت عوض شده و شاید دلیل حس نا امنیت این هم باشه . البته خواهر خانوم زمانی هست مربی جدیدت و واقعا صبور و مهربون هستن ایشون هم . کلا توی کلاس من و شما توی نیمکت میشینیم کنار هم و بگم که بدونی دوستای هم کلاسیت و حتی بچه های دیگه مدرسه که کلا 30 نفر میشین حدودا همه خیلی دوستت دارن و دائم حواسشون به شماست و حتی عاشق مدل حرف زدنت شدنت و سعی میکنن کلمات و مثل شما ادا کنن . الهی مامان فدات بشه نانازی من . مربیتون جز کتاب های مدرسه دوتا کتاب هم گفتن که تهیه کنیم و انشا الله فردا با خودمون ببریم . من که کل کتاب ها رو خوندم همین دیشب و دلم خواست باز کوچولو بشم و برم مدرسه
اونروز معلمتون گفت یه نقاشی بکشین و سعی کنین سه رنگ اصلی ( ابی . زرد . قرمز ) توش باشه . البته اینو من کشیدم و شما نگاه کردی فقط اما خب در حین کشیدن هی برات توضیح میدادم . خلاصه که با همه سختی هایی که داره شرایطم با وابستگیت اما هر روز بیشتر از دیروز عاشقت میشم . تو همه زندگی مامان هستی .الان هم که دارم واست می نویسم لالا کردی یه کوچولو ابریزش بینی داشتی که بهت دارو دادم . دیگه طبیعیه توی مدرسه چند تا از بچه ها مریض بودن احتمالا از اونا گرفتی اخه حسابی همشون بوس بارونت میکنن