ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

نگارش اسم ملودی در کشورهای مختلف

  روسی      мелодия فرانسه          mélodie اسپانیایی      melodía چینی       旋律 اردو       میلوڈی ارمنی        մեղեդի استونیایی       meloodia اکراین         мелодія ایگبو           abụ olu ụtọ بنگالی   &nbs...
29 ارديبهشت 1393

26 اردیبهشت 93 تولد روژان جون

عشقم دیشب تولد روژان جون دختر دایی باباشی بود که توی باغ گرفته بودن و باغ هم اطراف بوشهر بود و هوای اطراف هم به علت دوری از دریا مرطوب نیست و باد خیلی خنکی میومد. ما هم که مگه جشنی باشه که کلمون هوا بخوره و بسی کیف کردیم . شما هم که بی نظیررررررررررر بودی انقدر دختر خوبی بودی که نگو . ساعت 9:30 رسیدیم باغ تا ساعت 11:30 نشسته بودی برای خودت رو صندلی و با یدونه گیفت تزئینی که بهت دادن سرگرم بودی و بعدم شامت و خوردی و فقط نیم ساعت آخر از جات پاشدی چون میدیدی بابا عیسی داره میخونه بوجد اومده بودی و اولین رقص رو هم دست به دست بابا انجام دادی و من کلی قوربون صدقه ات میرفتم پرنسس من که انقده بزرگ شدی و جای من با ، بابا جونت میرقصی .چون همه اش...
27 ارديبهشت 1393

بای بای کودکی

آخرین مرحله از کودکی رو هم خیلی راحت تر از اونی که میشد فکرش و کرد گذروندی . تنها مرحله ای که همیشه برای خودم کرده بودمش غول بی شاخ و دم .در مورد کارات یه چیزی بهم ثابت شده سر موقع اش که بشه خودت با آغوش باز هر کاری و انجام میدی .شاید از نظر خیلی افراد دیر تر موعد باشه اما این موضوع برای من قابل تحسینه چون باور دارم تا زمانی که کار و خوب خوب بلد نباشی انجامش نمیدی . نمونه هاش و میگم تا بدونی که مامان واقعیت و میگه البته قبلش یه ماشا الله میگم چون همیشه میگم بچه به چشم مادر نزدیکه و ممکنه خود مادر چشمش بزنه . ماشا الله چشم نخوری ایشا الله . دندون : یادمه از سه ماهگی درد لثه داشتی و آبریزش دهن . حتی مجبور شدم توی 11 ماهگی بب...
28 ارديبهشت 1393

دوست قدیمی

بعضی وقتا خیلی مزه میده که بعد از چند سال دوستای قبلت و ببینی . قبلا ها کنار دفتر بابا سعید یک دفتر دیگه بود که یکی از خانوم هایی که اونجا کار میکرد با ما دوست بود و زیاد همو میدیدیم و اما حدود 4 سال پیش از بوشهر رفت و بعدم که بچه دار شد و توی این مدت همو ندیده بودیم . حتی ملودی رو هم ندیده بود و وقتی حامله بودم آخرین زمانی بود که همو دیدیم . الان چند روزه که همون دوستم اومده خونه مامان و باباش مسافرت و الان دو روزه حسابی بهمون داره در جوارشون خوش میگذره . خونشون خیلی نزدیک بهمونه و این کارو راحت تر میکنه . دیروز که خونمون بودن و ملودی و بنیامین کوچولو کلی باهم دوست شدن و خوش گذشت بهشون بعدم بردیمشون شهر بازی . امروز عصرم باز رفتیم دن...
24 ارديبهشت 1393

وقتی جای ملودی و مامان عوض میشه

وای وای نمیدونین اینروزا این فسقل خانوم چه کارا که نمیکنه . هر وقت میریم حموم جدیداً به جای اینکه من اونو بشورم اون من و میشوره . سرم و شامپو میماله و آب میریزه سرم . هر چند بعدش پدرم در میاد تا گره موهام و باز کنم اما خب میزارم لذتش و ببره . برام لیف میزنه . وای که خلاصه اون میشه مامان من و منم میشم نینی اون . اما انصافا خوبم میشوره ها . با حوصله تمام و چون میبینه هیچی نمیگم تند تند بوسم میکنه و میگه عسیسم . منم که دیگه اون لحظه دلم میخواد قورتش بدم این گوجه سبز خوشمزه رو .                               &n...
15 ارديبهشت 1393

11 اردیبهشت و 1111 روزگی

  با تمام مداد رنگی های دنیا به هر زبانی که بدانی یا ندانی خالی از هر استعاره و تشبیه و ایهام ..... تنها یک جمله برایت خواهم نوشت دوستت دارم پاک ترین فرشته خدا   عشقه مامان امروز یعنی اردیبهشت روزه میشی   دوستت دارم ده تا ! مثل روز های کودکیمان ! عمیق ، پاک و بسیار ...........           ...
11 ارديبهشت 1393

کودکی هایم را کجا گم کرده ام .........

امروز ناخوداگاه یاد جملاتو  شعرهای  جالب کودکی هام افتادم . اون وقتایی که غمم فقط نتونستن دویدن و  گرگی کردن با بچه های همسن و  سال خودم بود وقتایی که غمم فقط خراب شدن اسباب بازیهام بود اون وقتایی که غمم فقط نداشتن یه عروسک بزرگ مثل دختر همسایه بود اون وقتایی که غمم فقط گریه کردن واسه خریدن آدامس و  شکلات بود اونوقتایی که …. بگذریم, تا فردا هم که بنویسم تموم نمیشن. ولی واقعا یادش به خیر این شعرهارو یادتون میاد؟؟!! یه توپ دارم قلقلیه سرخ  و سفیدو آبیه توپ سفیدم قشنگیو نازی تپلو ام تپلو عروسک قشنگه من قرمز پوشیده تو رخت خواب مخمل آبی خوابیده تاب تاب عباسی خدا منو نندازی یه روز آقا خرگوشه ...
11 ارديبهشت 1393