12 فروردین
صبح که از خواب بلند شدیم به همراه ناهید جون و بابا سعید رفتیم توی سطح شهر و با یکسری المان هایی که توی بلوار ها بود عکس گرفتیم
فکر کنم این قندیل های یخ نشون دهنده درجه دمای هوا هست
بعدش رفتیم و دور میدون عباس آباد گرده که البته مخصوص خود همدان هست و خیلی خوشمزه هم هست گرفتیم و نوش جان کردیم البته ملودی دوست نداشت چون تخم مرغ دوست نداره طبیعتا این نون هم به مزاجش خوش نیومد . بعد از اون با دوست خانوادگیمون آقای اوسط رفتیم سمت حیدره و یه جایی که بعد از حیدره بود به اسم امامزاده کوه . سر راه و توی مسیر پر بود از زمین های کشت سیر تازه که بوی سیر همه جا پیچیده بود و کوه الوند هم معلوم بود
بعد از اونجا رفتیم موزه تاریخ طبیعی و خیلی جالب بود اما با دوربین نمیگذاشتن عکس بگیریم و چند تا ناهید جون با موبایل ازت عکس گرفت خیلی موزه نازی بود
شما بیشتر به آکواریوم و صدف ها علاقه نشون میدادی دختر دریا هستی دیگه انتظاری بیشتر از اینم نمیشه داشت . ناهار رو خونه مامان پوری بودیم و بعد از اونم یک ساعتی لالا کردی و باز رفتیم با دوستمون آقای اوسط سمت یه روستا به اسم ورکانه که همه چیزش از قلوه سنگ بود و تمام کوچه ها و خیابوناش سنگ فرش بود
.
فدای اون رنگ موهات بشم من که نزدیک ده رنگ قهوه ای در تناژ های مختلف با هم مخلوط شدن
رودخونه ای بود که میرسید به سد اکباتان و اگه دستتو ول میکردیم دلت میخواست بری پایین و آب بازی کنی
بعد از اونجا اومدیم خونه و یه دوش گرفتیم و امیر پسر خاله من و خانومش اومدن دیدنمون خونه ناهید جون اینا و خیلی خوش گذشت بهمون