ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

اين روزهاي ما

1392/4/8 10:47
1,223 بازدید
اشتراک گذاری

واقعا از همتون ممنونم چه اونايي كه تلفني و اس ام اسي حالمون و پرسيدن و چه اونايي كه از طريق پيام گذاشتن توي وبلاگ جوياي حالمون شدن . عزيزاي من آخه چيز خاصي اتفاق نيوفتاده بود كه بخوام بنويسم . اما نگران نباشين اين هفته پستاي خوبي براتون ميزارم قول ميدم كه خوشتون بياد . 

اين روزاي ما همه اش دخملي غر غر ميكرد و ناراحت بود و از هميشه وابسته تر جوري كه واقعا كلافه ميشدم اما خب چاره اي نبود و اين روزها هم بايد ميگذشت . يكي دو روز هم تنها بوديم و بابا عيسي رفته بود عسلويه اجراي موسيقي . در كل خيلي هفته بدي بود . اما خدا رو شكر كه پنج شنبه و جمعه حالت خوش بود . پنج شنبه رفتيم خونه بابا اسماعيل و كلي براي خودت با فاطمه بازي كردي و كلي هم براي اولين بار با ، بابا اسماعيل بازي كردي . فسقلي كار جديدي كه يا گرفتي اينه كه هر كي لپت و ميكشه شما هم لپش و ميكشي و اصلا هم برات فرقي نداري بزرگ تر باشه يا كوچيكتر و وقتي اين كارو ميكني همه قوربون صدقه ات ميرن . ديروز صبح خدا رو شكر خيلي حالت خوب بود تا ساعت 10 صبح لالا بودي و اجازه دادي مامان هم بعد مدت ها دلي از عذا در بياره و حسابي بخوابه . ناهارتم كه خيلي خوب خوردي . عاشق ميگو و ماهي هستي و وقتي غذا اين دوتا باشه حسابي شكموووووووووو ميشي . نوش جونت نفسه مامان . عصر هم ساعت 3 بود كه باز خوابيدي و ساعت 6 باهم رفتيم آب بازي و كلي هم اونجا بهت خوش گذشت . طرفاي ساعت 8 هم به اتفاق بابايي رفتيم براي خودمون دور خورديم و اولش يه بستني جانانه و براي شام هم فلافل كه شما باز خيلي دوست داري . و كلي هم بهمون خوش گذشت و حدوداي 10 بود كه برگشتيم خونه . و ديروز فهميدم چرا حالت خوب شده و سر حال هستي كه دليلش و توي پست بعد برات مينويسم . اينم چند تا عكس مال ديروز هستش . فقط بدون كه مامان هلاكته و ميميره براتتتتتتتتتتتتتت دردونه يكي يدونه من 

بقيه ادامه مطلب ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥قلب

بفرمائيد فالوده بستني 

الهي من فدات بشم دستت و كرده بودي توي بستني و داري اشاره ميكني كه مامان دستم و پاك كن 

فدات بشم كه كلي خوشحال ميشدي وقتي بابا هم توي دهنت بستني ميزاشت مهربونه من 

ملودي عاشقتم از بس كه خوبي و مرتب . از بس هميشه ديدي مامان داره گردگيري ميكنه و جارو برقي ميزنه تا يه جاي خونه يه آشغال كوچولو افتاده باشه برش ميداري و تند تند ميدويي مياريش به من . فدات بشم كه اين همه مهربوني و اگه سباب بازي و نميخواي يا ميزاري سر جاش يا اينكه ميزاريش زير مبل يا ميز و به خيال خودت مرتبش كردي . مهم اينه برات كه دم چشم نباشه و خونه رو شلخته نكنه . فدات بشم من از نيني اي به اين سن توقع ندارم كه كمك حالم باشه اما تو واقعا كمك ميكني بهم . الهي خدا برام نگهت داره . وقتي ازت مينويسم اشك توي چشمام جمع ميشه و نميدونم چطور بايد حس عشقم و توصيف كنم . خدايا ازت ميخوام هر كس و كه لايق ميدوني يدونه فرشته بهش بدي تا اونم بدونه كه بزرگ ترين نعمت و هديه خدا فرزند سالم و صالحه .و ازت ميخوام كه همه نيني ها رو از بلا دور نگه داري و به پدر و مادراشون ببخشي . آمين 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)