اين روزهاي ما
عزيزم اين روزا همه اش به گشت و گذار ميگذره . شهرم كه حسابي پره از مسافراي نوروزي . بوشهر واقعا عيداي قشنگي داره . و اينقده همه جا شلوغه كه حد نداره . هوا هم كه بهار بهار .
بقيه ادامه مطلب ....................
فدات بشم كه عاشق نيني هايي و مهربون
روي پاي ناهيد جونم لالا كردم . آخه از بس بدو بدو كردم خسته شدم
يك صبح بهاري توي پارك بانوان حسابي چمن ها رو كوتاه كردم . نميدونم اين باغبونا پس چيكار ميكننباباشي دوست داشت اگه پسر باشي اسمت و بزاره همايون . مهم اين بود كه اسمت به موسيقي ربط داشته باشه . همايون هم كه اسم يك دستگاه موسيقيه . ما هم رفتيم برات يه لباس نيمه پسلونه خريديم تا باباهي كلي خوشش بياد . البته بابا ميگه من فقط ملودي و ميخوام و اون مال قبلا ها بوده كه ملودي نبوده . حتي ميگه نميتونم عشق ملودي رو تقسيم كنم با يه نيني ديگه و همين دلايله كه ما فقط يك بچه خواهيم داشت.
كم كم داري حرف ميزني به من هم ميگي ماما سيم : مامان نسيم
بعضي وقتا هم كه تند تند ميگي : سيم سيم