ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

ملودي تنها مي ايسته.............

1391/4/12 12:07
660 بازدید
اشتراک گذاری

عشقمممممممممممممممم . سلام نفسه ماماني . ديروز بعد از ظهر داشتم توي كمدت مي گشتم و لباس ست ميكردم و فكر ميكردم امروز چي بپوشم تنت واسه بيرون رفتن . شما رو لخت كرده بودم با يه مامي بودي . لختت خيلي خوشگله . هر بار كه در اين حالي كلي مي خولم همه جات و تو هم ريسهههههههههه ميري . فداي تك تك سلول سلول بدنت كه اين همه خوشمزه است . از موضوع اصلي پرت شدم . ببين عشقت با من چه كرده . مجنون شدم من به خدا. تا برگشتم ديدم واستادي وسط اتاق و دستات و به طرفين باز كردي و تعادلت رو حفظ كردي . اولش شوك شده بودم . تا به خودم اومدم يه دقيقه اي شد . نشستم و برات دست زدم و شروع كردم گفتن ماشا اله ماشا اله ( ريتميك بخونيد ) . تازه فهميدي چكار كردي و خودت تنها واستادي . زود خودت و پرت كردي بغلم . مرده بودي از خنده . فدات بشم مننننننننننننننننن منم كه ديگه يه گوشت خوشمزه گيرم اومده بود شروع كردم خوردن و ماچ ماچي كردنت 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)