ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

دو تا ني ني خيلي خيلي اوچكولو

1390/11/25 10:21
1,212 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از چند روز كه آپ نكردم امروز اومدم كه آپ كنم وبلاگت رو خوشگل من . قبل از هر چيز ممنون ازكسايي كه بهمون سر زدن و گفته بودن چرا آپ نميكني .  بهشون ميگم كه آخه كار و حرف تازه اي نداشتم كه بخوام بگم و نميخوام الكي براي اينكه هر روز مطلب بنويسم ، وبلاگت رو شلوغ كنم . 

ديروز من و شما و خاله حديثه رفتيم خونه يكي از دوستاي دوران مدرسه مامان كه تازه زايمان كرده بود ، اونم دوقلو . و هر دوشون هم دخمل بودن . اين دوست مامان يك دختر 7 ساله هم داره . خلاصه رفتيم عيادت . اما خيلي خيلي كوچولو و ريز بودن واقعاً آدم جرات نميكرد بهشون دست بزنه چون احساس ميكردي اگه بهشون دست بزني ميشكنن. اما هزار ماشا الله خيلي دخملاي آروم و خواستني اي بودن . خاله حديثه هم كلي قند توي دلش آب شد ( آخه ايشون هم 2 ماه هست كه باردارن و دختر دلشون ميخواد چون يه پسر 7 ساله داره اما ميگه قرآن باز كردم گفته پسره ) . 

حالا بگم از حسودي هاي دختر گل خودم . روي مامانش خيلي تعصب داره . وقتي كه يه لحظه من رفتم تا نيني ها رو نگاه كنم ديدم يكيشون داره خستگي ميگيره و دست و پاش و ميكشه . دستم و بردم پشت كمرش و ماساژش دادم . يهو با جيغ ملودي به خودم اومدم كه داشت به سمتم حمله مي آورد . شاكي شده بود كه چرا يكي ديگه رو ناز ميكني ؟ در كل حتي دوست نداره من با كسي حرف بزنم ميگه فقط و فقط مال خودم باش. البته اين عادت قشنگ رو از مامانش به ارث برده . چون بنده هم در طفوليت دوست نداشتم مامانم  با كسي تقسيم كنم . اما بزنم به تخته اينقده خانم بودي كه همه ازت تعريف كردن كه چه دختر خانمي داره چقدر موقر نشسته و داره كارتون ميبينه و با اسباب بازي هاش بازي ميكنه . منم كه ديگه به خودم مي باليدم . انشا الله تا هميشه باعث سر بلندي مامان و بابا باشي عسلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)