تصادف مامان پوری
عزیزم اینروزا حسابی اشفته بودم چون مادر بزرگم یا همون مامان پوری ماشین بهشون زده بود . بنده خدا لگنشون و استخوانه رانشون شکسته بود . با هزار مصیبت بعد از سه روز عمل شدن و الان یکم بهتره حالشون اما خب مردیم و زنده شدیم و خدا واقعا رحم کرد هم به خودش هم به ماها . ایشا الله خدا سایه هخیچ بزرگتری رو از روی سر عزیزانش کم نکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی