ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 17 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

غذاي آدم بزرگا چقده خومشزه اسسسسسسسسسس.....

عسل من اگه گفتي ديروز چي خوردي ؟ برنج و جوجه كباب و گوجه . به به  چقده خوشمزه بود و شما هم حسابي ملچ ملوچ ميكردي  و از اينكه توي جمع نشسته بودي ( بابا سعيد و دايي حامد و من ) كلي لذت ميبردي . الهي دورت بگردم من خوشگله من البته ميكثش كردم برات تربچه خانوم يا به زبان همداني فيجيل بانو ي مامان      ...
29 آبان 1390

پایان هفت ماهگی

    تربچه نقلی مامان پس فردا یعنی ٢٩/٨/٩٠ شما ماهت تموم میشه وارد ماهگی میشی خیلی زود گذشت واقعاً انگار همین دیروز بود که منتظر تولد بودیم اما الان لحظه شماری میکنیم تا تولد یک سالگیت انشا الله . دوست داریم همه امید زندگی من و بابا و امیدواریم که بتونیم پدر و مادر خوبی برات باشیم و شما هم فرزند صالحی واسه ما باشی . ...
27 آبان 1390

وروجكي هاي ملودي

امان از دست اين دخمل بلا و كارايي كه تازه ياد گرفته . با اجازه شما ديشب توي خونه با روروئك دور ميخورد و هر گوشه يه خراب كاري ميكرد . اول از همه ساعت 5 عصر بود كه باباش خواب بود و قرار بود كه بزاريم استراحت كنه چون 2 شب پشت هم كار داشت خيلي زياد . من در اتاق و روي هم گذاشته بودم كه مثلاً صدا نره و بيدار نشه تا سرگرم كار بودم ديدم ملودي خانم در اتاق و باز كرده و رفته توي اتاق و داره جيغ جيغ ميكنه كه لطف كردن و بابا شون و بيدار كردن . بعد بردمش توي اتاقش و مشغول كارام شدم ديدم كه صداش نمياد  رفتم ديدم يكي از عروسك هايي كه زدم دستگيره در كمد توي اتاقش در آورده و كاملاً با آب دهنش شستشوش داده فقط خدا رو شكر كه من هر 3 روز يه بار چيزايي كه...
22 آبان 1390

**عيد قربان بر همگان مبارك **

    از آنجا كه ابراهيم (ع) اسطوره اي از اطاعت فرمان بي چون چراي خداوند بود و حقيقت را با تمام وجود درك  كرده بود ، تمام وجودش در مقابل خدا تسليم بود . به همين دليل در مقابل تمام بي خدايي ها با تمام وجودش ايستادگي ميكرد.  خداوند در اين روز مبارك اراده كرد كه ابراهيم (ع) را بيازمايد و ابراهيم ( ع) نيز اراده كرد تا با كمال ميل فرمان الهي را اجرا كند . لذا وقتي در اين آزمون بزرگ پيروز شد خداي مهربان گوسفندي را فرستاد تا به جاي اسماعيلش ذبح كند . پس پيروزي در اين آزمون يك پيروزي بزرگ محسوب مي شود . آري عيد قربان يادآور آزمايشهاي سخت و سنگين الهي از حضرت ابراهيم (ع) و ذبح حضرت اسماعيل (ع) است.  ...
16 آبان 1390

ملودی کجا رفته ؟ د د

پنجشنبه شب وقتی که مامان ناهید و بابا سعید رفتن مامانی دلش خیلی گرفته بود به خاطر همین گفتیم پاشیم بساط شام و ببریم بیرون چون هوا هم اون شب خیلی عالی بود . خلاصه من و ملودی و باباش اومدیم دنبال دایی حامد و اونم بردیم و رفتیم ساحلی . علت اینکه این مطلب و دیر نوشتم این بود که عکساش توی دوربین دایی حامد بود و همین الان دستم رسید . و این اولین پیک نیکی بود که رفتی جیگر مامان در ٢٠٠ روزگی .
15 آذر 1390

ماکارونی

بهت ماکارونی دادم  خوشگل من البته از این ماکارونی شکل دارها ٢ تاش و له کردم و یکم از گوشتش دادم بهت خیلی دوست داشتی فکر کنم همه آدم های دنیا ماکارونی رو دوست دارن . در ٢٠٤ روزگی اولین ماکارونیت و خوردی . ...
16 آبان 1390