همزاد پنداری
اینروزا دقیقا داری اخلاق های خودم و پیدا مبکنی من خودم همیشه خیلی خیلی با همه چیز همزاد پنداری میکنم و حتی برای چیزای بیجون هم دلم میسوزه مثلا یه عروس اگه روی دهن بیوفته سریع برش میگردونم میگم میگم گناه داره نمیتونه نفس بکشه . شاید دیونگی باشه اما خب دلم میسوزه . کپی خودم شدی خلاصه . اونروز از حموم که بیرون اومدیم گفتم ملودی نقاشیت و بزار کنار الان که سشوار میخوام برات بزنم باد میبرتش . گذاشتیش بغل دستت . منم لوسینت رو گذاشتم روش . ناخواسته گذاشتم رو سرش . حالا دیالوگ هات و ببین
ملودی : واییییی خفه شدم
من : یه نگاهی کردم و دیدم رو سرشه برداشتم گذاشتم رو پاش
ملودی : وای خدای من زانوووم
من : برداشتم کلا گذاشتم روش
ملودی : وای خدایااااا لههه شدم و بغض
خلاصه کلا برداشتمش و با اولین باد سشوار نقاشیت به پرواز در اومد
بعد تا این صحنه رو دیدی شروع کردی خوندن
ملودی : رینبودش ( اسم شخصیت نقاشیت ) پرررر . رینبودش که پر نداره خودش خبر نداره
مرده بودم از خنده از دستت واقعا بلبل زبونه من
اینم شرح ماجرا به روایت تصویر