تابستان 1401

عشقم بعد از اینکه دوره ریتم شناسی سازهای ضربی و تموم کردی تصمیم گرفتیم اولین ساز ضربی که شروع میکنی کتخن باشه . باباشی به دوستشون که کارگاه ساخت ساز دارن گفتن تا برات یدونه کاخن اماده کنن که کلا یدونه از این مدل ساز ساخته میشه و به نام خودت ثبت میکنن . ساز و ساختن فقط طراحی روش مونده که قرار شد از سفر که برگشتن انجام بدن .....بابا رفت و کاخن و تحویل گرفت و همون روز بهنام بانی بوشهر اجرا داشت و چون با بابا دوست هستن گفته بودن ما یه کاخن لازم داریم و اینطوری بود که ساز شما با یه کنسرت حرفه ای به دست نوازنده گروه اقای بانی استارت خورد امیدوارم با این ساز روی بزرگترین استیج ها ببینمت . به همراه بابا رفتین برای صدا برداری و اونجا هم با گروهشون عکس گرفته بود بابا ازت

عمو اکبر و کاخن قشنگ شما

دیشب هم 5 تیر رفتیم کنسرت و حسابی خوش گذروندیم

این هم برای عمو بهنام کشیده بودی که خیلی خوشش اومد و فیلم هم گرفتم از لحظه ای که دادی و چقدر با مزه بود حرفاش راجب نقاشیت

از امروز 6 تیر ماه هم ساز کاخن و استارت زدی اموزشش رو

تازه نوشت 25 تیر 1401

اینروزا مثل تابستون سال قبل مشغول دوخت یدونه کوبلن هستی .انشا الله تموم هم که شد میزارم کاملش و

تمیزی پشت کارو فقط

بعضی وقتا میریم دریا و اب تنی میکنی

19 تیر هم تولد النا جون بود

لپ گلی هم که حسابی دلمون و برده و وابسته تر از دیروز

انقدر هوا گرمه که اکثرا خونه هستیم اینروزا مگه کاری داشته باشیم در بیایم برای همین زیاد عکس ندارم و اتفاقات خاصی هم نیوفتاده که قابل نوشتن باشه عزیزم

تازه نوشت 30 تیر

جلسه قبل کلاس موسیقی یه تمرین گروهی براتون گذاشته بودن با گیتار نواز های استاد نجفیان و کاخن نوازهای استاد صفوی .همشون نزدیک 2 سال بود که کلاس میرفتن و شما تنهابا 4 جلسه کلاس کاخن که میشه 1 ماه توی اکیپشون بودی .....فدات بشم هنرمند من از چشم بد بدور

27 تیر هم رفتیم کنسرت علی عبدالمالکی

تازه نوشت 2 مرداد

30 تیر تولد ویهان بود ......از بعد از کرونا خاله فاطمه و خاله حدیث و ندیده بودیم با این تولد دیدار هامون تازه شد و کلی خوش گذشت بهمون

31 مرداد بابا تهران کنسرت داشت توی برج ازادی که ناهید جون و بابا سعید رفته بودن

اقای بهزاد فراهانی . اتش تقی پور و رضا بابک هم توی کنسرتشون حضور داشتن

لپ گلی خانوم حسابی شیطونی میتونه و یه کار خطر ناک هم کرد که خدا بهش رحم کرد فقط رفت و روی گاز روشن نشست و دمش یه کوچولو سوخت 😖

در حال خربزه تست کردن

هر روز که ظرفای غذاش و تمیز میکنم دوست داره از توی دستام دونه بخوره

انقدر فضوله که حتی توی پرینتر هم میره و نگاه میکنه

یک ماهی میشه که چرخ و فلک کنار ساحل راه افتاده و دوست داشتی سوار بشی اما انقدر شلوغ بود همیشه که نگو . امروز که رد شدیم هیچ کس نبود و از فرصت استفاده کردیم و سوار شدیم

بلیط هر یک نفر

و کوبلن هم تقریبا اخراشه

تازه نوشت 18 مرداد

چند روز پیش جلسه ضبط گروهی تمرین هایی که رفتین و داشتین که عالی برگذار شده بود

دو سه روزی بود لپ گلی خیلی بد اخلاق شده بود  وحتی گاهی به ما حمله میکرد نگو کهههههه (شرح در عکس )

😐 البته که تخم پوچ هست ...... خلاصه که بابا بردش و گفتن طبیعیه از این اتفاقات میوفته تا الان که یدونه دیگه هم گذاشته حاج خانوم

ناهید جون و بابا سعید چند تا کار اداری داشتن بوشهر و اومدن پیشمون و رفتیم فرودگاه دنبالشون

محرم هست و شب تاسوعا رفتیم و شمع روشن کردیم

لپ گلی هم حسابی عاشق بابا سعید شده وروجک

روزایی که عصبانی بود دنبال یه جای دنج میگشت منم یه جعبه کفش و براش مثل لونه درست کردم که خیلی خوشش اومده و به قول شما شده خونه بازی لپ گلی

و کوبلن هم تموم شد 😍

29 مرداد

بابا سعید و ناهید جون برگشتن تهران 25 مرداد . بابا عیسی هم 26 رفت یه سفر تهران دنبال کارهای سفارت برای اجرای ایتالیا شون . من و شما و هم دو سه روزی عصرا میرفتیم سر به مامان مریم میزدیم امااااااا لپ گلی هم میبردیم

این قفسه برای بیرون بردنش هست درب و داغونه ولی خب دیگه برای بیرون بد نیست

حسابی عاشقته و بهش میگی خواهرم همه جا بهت وصله

سر سفره هم برای خودش بشقاب دار شده

سفره من و تو لپ گلی

سفره 4 نفره من و تو و بابا و لپ گلی

بعد از ناهار هم عادت دارن چرت بزنن🤣

تازه نوشت 18 شهریور

خب قشنگم چیز دیگه ای نمونده به باز شدن مدرسه ها ...... از طرفی واقعا خوشحالم که مدرسه باز میشه چون اینجوری حوصله ت سر نمیره و دیگه وقت سر خاروندن نداری نه خودت نه من ..... درسته که منم درگیر میشم کنارت طبیعتا برای تکالیف و پرسیدن اما خب واقعا تابستون کسالت بار و خسته کننده ای رو گذروندیم امسال همه اش خواب همه اش توی خونه همه اش تنها شما هم همه اش یا نقاشی یا کوبلن یا تمرین ساز یا موبایل همه اش تکرار تکرار متاسفانه

بعضی روزا با دوستامون میریم بیرون که حداقل شما با دوستاتون یکم بهتون خوش بگذره کنار هم

اما مثلا بعد از همین شب که کلی به شما و دوستات خوش گذشت و منم با مامان هاشون خوش گذروندم برگشتیم و دیدیم یه نفر کوبونده از پشت به ماشینمون که توی پارک بوده و البان یک هفته ای هستن  به لطفش مثل زندونی ها خونه ایم و بی ماشین ..... چقدر غرغر کردم امروز 😅

موسیقی همچنان پر قدرت ادامه داره و هر روز غرق غرور میشم از دیدنت که اینهمه با استعدادی هزار ماشا الله از چشم بد بدور😍

گل خوشگل دم اموزشگاه تون

و اینم خود خوشگل ترت توی حیاط اموزشگاه

خب جونم برات بگه ناهید جون و بابا سعید هم هفته پیش جابجا شدن خونه جدید و طبق چیزایی که امروز برام فرستادن دیگه چیدن وسایل هم تموم شده بود . بندگان خدا خیلی خسته شدن دست تنها ..... خدا به همه بزرگترا سلامتی بده و سایشون بالا سرمون

تازه نوشت 26 شهریور

قشنگم هفته دیگه این وقتا اولین روز مدرسه رو رفتی و الان ها برگشتی خونه انشا الله . روزای اخر تابستون و داری میگذرونی بسلامتی . دو سه شب قبل و به خاطر اربعین بعد از سال ها رفتیم عذا داری و بازم بعد از سال ها حسینیه بابا بزرگ باباشی .