ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 23 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

روز دوم سر کار رفتن خواب بمونی فکرش و بکن !!!!!!!!!!!!!!

دخمل مامان از بس که دیشب هر 5 دقیقه به 5 دقیقه بیدار میشدی هم خودت صبح خواب موندی هم مامان خواب موند و آبرومون پیش بابا سعید رفت . ( آخه من توی شرکت پدرم کار میکنم اینو جهت کسایی میگم که منو نمیشناسن .) خلاصه با یک ساعت تاخیر بابا عیسی رسوندمون سر کار طفلی بابا عیسی کلی خسته بود اما ما نذاشتیم بخوابه و بیدارش کردیم تا ما رو برسونه . الانم که دارم اینا رو مینویسم شما توی بغل بنده لم دادی و مشغول چرت زدن هستی . دیشب مامان کلی از دستت ناراحت بود چون خیلی لالا داشت اما همین دیشب شما خوابت نمیبرد . دلم میخواست گریه کنم .اما الان دیگه ناراحت نیستم و دوست دارم . راستی امروز میخوام از بابا عیسی بخوام واست بنویسه اصولاً از نوشتن خوشش نمیاد اما فکر کن...
8 خرداد 1390

کوچک ترین کارمند دنیا

سلام عزیز مامان  امروز شما 41 روزت شد و از امروز یعنی شنبه 7/3/90با مامان اومدی سر کار . فکر کنم کوچیکترین کارمندی باشی که در این سن سر کار میره . الانم تازه میمی خوردی و لالا کردی . دوست دارم 
7 خرداد 1390

نفس مامان یک ماهه شد

سلام عزیز دل مامان جدیدن بهت میگم قوبون ( یعنی قربونت برم ) بالاخره یک ماهت شد البته دیروز . مامان و ببخش که دیروز به دلیل گرفتاری نتونست واست بنویسه . خوشکل مامان دیشب داشتم عکسایی رو که توی بیمارستان ازت گرفتیم نگاه میکردم هزار ماشاالله خیلی بزرگ و ناز شدی . دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم خانومی . انشا الله زنده باشم و تولد صد سالگیت و توی سایت بهت تبریک بگم ...
19 تير 1390