ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 10 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

موبايل مامان بيچاره

امان از دست بچه ها وقتي پيله ميكنن به چيزي تا خرابش نكن دست بر نميدارن . من بيچاره ديشب هر كاري ميكردم با گوشي اسباب بازي خودش بازي كنه راضي نميشد و فقط موبايل منو ميخواست . آهنگ ملودي رو براش گذاشته بودم و گوشي رو گرفته بود دستش . اين قده خورد گوشي رو، تا آخرش يهو موبايل خر خر كرد و خاموش شد . و تا الان كه تقريباً 14 ساعت از اون زمان ميگذره گوشي بيچاره روشن نشده  و تشريف بردن تعميرگاه . توي اين هفته اين دومين باره كه گوشي منو خراب ميكنه . اون دفعه هم قسمت اسپيكر موبايل رو اينقده ليس زده بود ، ( انگار بستني ليس ميزد ) كه رفته بود روي حالت هندزفري و من هم نميدونستم هندزفريم كجاست ، آخرش مجبور شدم گوشي و بزارم جلو بخاري تا خشك بشه . منم...
21 دی 1390

باز م تغيير فقط به خاطر ملودي

عزيزم الان چند روزه كه ديگه استخر بادي كه برات توي شركت گذاشته بودم واسه ات كوچيك شده بود و حسابي توي فكر بودم كه چكار كنم . از توي استخر همه اش نيم تنه بالات و مينداختي بيرون و دستت و ميكشيدي زمين . مجبور بودم روزي هزار بار دستت و بشورم خلاصه حسابي هم من كلافه شده بودم هم شما . اين شد كه امروز برات يه فكر تازه كردم و يه جاي گرم و نرم درست كردم . 3 تا حصير انداختم زير فرش و فرش كوچيكي انداختم وسطش كه لا اقل اگه خواستي دمر شي جا داشته باشي . البته اين فرش داستان داره . زماني كه من دنيا اومدم مامان بزرگم اين فرش و كادو تولد آورده برام . پس اين فرشه 25 سال پيش اومد واسه من و حالا مال شما شده البته دست ناهيد جون درد نكنه كه گفت فرش قرمزه رو ببر ...
21 دی 1390

لباس علي اصغر

عزيز دلم روز تاسوعا و عاشورا چون تهران بوديم نشد كه لباس بپوشونم بهت و ببرمت حسينيه پدر بزرگ باباشي . اما انشا الله 28 صفر كه مراسم عذاداري دارن ميبرمت و توي گهواره علي اصغر ميزارمت و پارچه سبزي رو كه وقتي حامله بودم نذرت كردم ميبريم اونجا .  ...
18 دی 1390

پیشرفتتتتتتتتتتتتتتت

از 90/10/9 شروع کردی به تلاش برای حرف زدن بابا رو میگی امروز یعنی 90/10/10 کاملاً درست میگی این کلمه رو و کلمه دد رو هم دست و پا شکسته میگی کلی ذوق کردم . و لثه هات هم خیلی سفید شده فکر کنم در چند روز آینده مرواریدت بیرون بیاد . دوست دارم مامانم .
10 دی 1390