ملودیملودی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

24 اسفند گشت دریایی با کشتی کروز

نفسم دیشب رو به همراه باباشی و عمو فرهاد رفتیم گشت دریایی با کشتی دوست باباشی . برای ایام عید قراره تور تفریحی بزارن و دیشب افتتاحیه شون بود .خیلی خوش گذشت و شما خیلی خوشحال بودی . وقتی حدود یک سالت بود سوار لنج شده بودی اما فک نکنم یادت بیاد اون زمان و.الان کلی ذوق داشت برات که روی ابی          فداتون بشمممم من            ...
25 اسفند 1397

نمایش سمنک بوی بهار است 19 اسفند 97

عشقم دیروز برنامه گذاشتیم با مامانا و هملاسی هاتون رفتیم نمایش . 4 پنج تاییمون باهم دوست شدیم ما مامان ها و برنامه میزاریم و شماها هم کلی بهتون خوش میگذره . به همراه طناز جون . مانیا جون . نیایش جون. فاطمه جون                                                   ...
19 اسفند 1397

یک اولین دیگه شروع کلاس موسیقی از پایه

عشقم یک ماه پیش شروع کردی به اینکه میخوام برم کلاس موسیقی . من و بابا هم گفتیم حالا که خودت علاقه داری چه را نفرستیمت و اینجوری شد که رفتیم اموزشگاه موسیقی ملودی( هم نام خودته 😉) . ساز پایه اول بلز هست . خانم علی زاده که مربی هستن گفتم یک جلسه با من بیاد سر کلاس ببینم چطوری هست . همون روز رفتی سر کلاسشون. پایان کلاس از ما پرسیدن ملودی قبلا کلاس موسیقی میرفته ما هم گفتیم نه گفت ماشا اللله گوش موسیقاییش خیلی بالاست . بلز براش کمه بزارید بره فلوت ریکوردر . ما هم که کلی ذوق کردیم از حرفاشون . اینجاهم مثل همیشه باعت شدی حس غرور کنم از اینکه مامانت هستم . اینجوری شد که ثبت نامت کردیم و از 1 دی ماه جلسه اول و شروع کردی . هفته ای یک جلسه روز ها...
4 بهمن 1397

دوباره دارم با تو بزرگ میشم

نفس مادر بچه که بودم خونمون توی کوچه خونه مامان پوری و اقا جون بود . اونا اخر کوچه و ما سر کوچه . روزای تعطیلی یا دم غروبا که میرفتیم خونشون همیشه جام داخل اتاق خیاط خونه مامان پوری بود . یه ظرفی داشت که داخلش خورده پارجه های لباس های مشتری هارو میریخت . و شده بود اسباب بازی من . با همون خورده پارچه ها چه چیزایی که برای عروسکام نمی دوختم . کلی خاطره خوب دارم از اون روزا . چند شب پیش خونه مامان مریم بودیم و داشت شلوار میدوخت برای خودش . شماهم کنار دستش نشسته بودی و با خورده پارچه ها برای عروسکات چیزای مختلف درست میکردی مثلا میگفتی این کلاهه این دامنه و الا اخر . یهو پرت شدم به بچگی های خودمو خونه و اتاق گرم و پر از نور مامان پوری هم کلی لبخن...
21 دی 1397

جشن های یلدا سال 1397

عشقم امسال چند تا جشن یلدا در پیش داریم اولیش دیروز بود که 25 اذر برگزار شد چون همزمان تولد دو سالگی مینی پارک دردونه ها بود . اهم دیگه رفتیم و حسابی خوش گذشت این سری هم اتلیه دادم همونجا ازت عکس گرفتن کهانشا الله حتما میزارم داخل پیجت . میریم سراغ عکسا .( همه این چند تا مراسم که به شب یلدا ربط دارن و داخل همین پست برات مینویسم که یکجا بمونه ) جشن یلدا و جشن دو سالگی مینی پارک دردونه ها :                       هدیه هاشون به دخترا که البته ما جاش گذاشتیم  ...
26 آذر 1397