ملودیملودی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

15 فروردین

1393/1/17 0:09
1,370 بازدید
اشتراک گذاری

صبح رو رفتیم لاله جین پایتخت سفال ایران و یه سری خرید کردیم اما شما خیلی خستم کردی چون نمیشد بزارمت همه جا روی زمین به علت اینکه همه چیز شکستنی بود و شما هم کنجکاو

داری نگاه تیله ها میکنی ( گوی های ریز شیشه ای . هر شهری یه چیزی بهش میگن ما بهش میگیم تیله )

عصری دوست ناهید جون با پسراشون و عموی ایشون که همون آقای اوسط بود اومدن خونمون عید دیدنی . این دوست مامانم دوست دوران مدرسه هستش و بچه هاشم همبازی های دوران بچگی من و دایی حامد هستن و یه جورایی واقعا با هم خواهر و برادریم و واقعا دیدنشون بعد از مدت ها خیلی مزه داد . شب رو هم رفتیم خونه دایی کیومرث ( دایی ناهید جون و بابا سعید ) و چون تولد بابا سعید هم بود ٰ خواستیم کیک بخریم اما چیز خوبی پیدا نکردیم و به جاش رولت گرفتیم و بردیم همون جا تا دور هم باشیم  . شما هم که خیلی شیطونی کردی و همه اش دایی میگفت بهش چیزی نگو و شما رو خیلی دوست داره

.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

lمامان قند عسلا
16 فروردین 93 19:40
وای نسیم خوش بحالت منم میخواماز اون مغازه های سفالی
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
الهی . خیلی جات خالی بود اما باید واقعا آدم بچه باهاش نباشه تا چشمشاش کار کنه وگرنه نمیشه خرید کرد
پرستو مامان سیما و شیما
18 فروردین 93 0:13
!!!!!!!اون مغازه سفالیه خیلی قشنگ بووووود وای نسیم حتما یه روز باید برممممممم بهت خوش گذشت؟؟؟؟؟جای ما رو خالی کردی؟
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
من کلا عاشق سفال و چیزای سنتی هستم . آره واقعا حتما برین در اولین فرصت . جاتون خالی بود خانومی
lمامان قند عسلا
18 فروردین 93 14:53
مونم قالب گشنگ میخام
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
✿✿✿ الهه مامان روشا جون✿✿✿
8 اردیبهشت 93 1:54
وای خوش به حالتون من انقدر از این ظروف سفالی خوشم میاد که فکر کنم برم تو بازار دیگه بیرون نیام. نسیم بیشتر جاها بهش میگن تیله. تولد بابا سعید هم مبارک.120 ساله بشن ایشالا.
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
اگه با روشا بری ناچارا باید بیرون بیای مرسی عزیزم