ملودیملودی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

روزهای بهاری و مشغولیات ما ♥♥♥♥♥

1394/1/24 23:27
1,380 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم اولین ماه بهار هم کم کم داره تموم میشه و به تولدت چیزی نمونده نفسم . انگار همین دیروز بود که دنیا اومدی و الان تولد 4 سالگیته و وارد 5 سالگی میشی . مثل برق و باد گذشت . عصرا شما دیگه هر روز میری مهد و منم چند روز دنبال پیدا کردن خونه بودم چون همون طور که قبلا گفته بودم باید از این خونه هم بلند بشیم . بعد از چند روز تلاش بی فایده  در جستجوی خونه متوجه شدیم که دختر عموی باباشی تازه خونشون تموم شده و رفتیم دیدیم . از طرفی خیلی هم نزدیک خونه الانمون هست . دیدیم و پسندیدیم فقط یکم هنوز ریزه کاری داشت که قراره تا 10 اردیبهشت تموم بشه و اون موقع انشا الله جابجا میشیم . بعد از اونم چند روزه دنبال کارای تولدت هستم . قرار بود توی مهد بگیرم که به دلایلی کنسل شد و خونه بابا اسماعیل میگیریم یه جشن کوچولو .تولدت شنبه هست اما جشن و جمعه شب میگیریم که همه بتونن بیان . اینروزا هم مشغول خرید کادوی تولدت بودم که خودش یک روز تموم کار برد و بعدشم سفارش کیک و درست کردن کارت دعوت و بردن واسه مهمونا و این طور کارا . زیاد برای تم امسال وقت نتونستم بزارم . معذرت عزیزم همیشه تولدات وسط اثاث کشی بوده برای همین یکم وقتم کم بود اما همه تلاشم و میکنم که بهت خوش بگذره خانوم گل مامان . چند تا عکسم از تفریحات اینروزات میزارم

 

 

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (8)

مامان نازار
25 فروردین 94 8:19
ای جان دختر کدبانوی من ...اباریکلا دختر ناز از الان داره به مامانیش تو کارای خونه کمک می کنه نسیم جونم هزار ماشلله به این دختر هزار ماشالله به موهای این دختر عشقنااااا عشق .... وای و اما پروسه خونه ....اعصابی همیشه از من خرد می کرد ....به چشکم اشک به دلم خون ... موقع اسباب کشی یاد تمام ظلمای عالم تو حقممی افتادم بخصوصی کاری که عزیز ترین کسام کردن و مجبور شدیم خونمون رو بفروشیماونم خونه به اون خوشگلی و بزرگی و آوراده بشیم .... فعلا که 2 سال ه خونه سازمانی هستیم و یه کم آرومترم... ولی کاملا درک می کنم چقد عذاب آوره ... با این قیمتا و تو این گرما اسباب کشی و کارای متفرقش خیلی عذر می خواما ولی من همیشه می گم اسباب کشی خر است
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
خخخخخخخخخخخ اره واقعاً خر است . عزیزم ایشا الله بهترش رو میخرین گل دخترامون سلامت باشن همین خودش یه دنیا می ارزه
مامان نازار
25 فروردین 94 8:21
الهییییییییی 1 سال دیگه هم گذشت.... یعنی یه روزی حسرت تک تک این روزا و سالارو می بریم ..... انگار همین دیروز بود که لباس خوشگل تولدش و گذاشتی برامون هیییییییییی. اونموقع یسنا هنوز تو دلم بود و من له له می زدم برای دیدنش ... و اینکه دنیا بیاد و منم لباسای خوشگل تن دختریم کنم
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
اره واقعا زود میگذرهخ ای جونم .ببوسش اون فسقلک رو
سیمین
25 فروردین 94 9:22
مامان نسیم جون تولد عروسک خانم پیشاپیش مبارک انشاالله سایه شما و باباشی همیشه بالا سر خانم گل باشه
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ممنون عزیزم هم برای تبریک هم دعای خیلی قشنگتون
خاله مینا
28 فروردین 94 12:01
پیشاپیش تولد ملودی نازم و تبریک میگم
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی دختر دایی مهربونم انشا الله تا تولد گل پسری خوشگلت هم چیزی نمونده
مامان مونا(✿◠‿◠)
28 فروردین 94 19:37
سلام..الهی قربونت برم با اون موهای نااازت...
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
خدا نکنه خاله جون
مامان نازار
29 فروردین 94 9:04
سلام صبح زیباتون بخیرو شادی و نوررررررررررر گل دختری ما چطور متوره ... چه جالب که مامانم شبیه مادر شوهرتونه ... البته مامانی از دست این نوه عجولش غافلگیر شده بود و نتونسته بود بره ارایشگاه اونموقع هنوز ... خدا ان شالله پدر و مادر شما و چدر مادر آقای همسر هم حفظ کنه .... راستی ملودی ناز به باباش میگه باباشی یا برای صدا کردن استفاده می کنید .. منظورم مثلا برای خطاب همسرتون جلو بقیه ...اخه شوهر خان ما که به خودش می گه بابالو من موندم که ادامه پیدا کنه یسنا هم می گه بابالو یا نه ؟؟ خوبه؟؟؟ بده ؟؟؟
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
سلام عزیزم نه خانومی جلو کسی نمیگیم من خودم عادت دارم بابای ملودی رو از همون اول بابی صدا میکنم و جلو همه هم دیگه همینو میگم تازه بعضی وقتا که میگم عیسی جوابم و نمیده بعدش که شاکی میشم میگه من بابی هستم نه عیسی خخخخخخخخ
ĸoѕαr
29 فروردین 94 17:58
سلام خاله خوشحال میشم بهم سربزنید..
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
انشا الله مزاحمتون میشیم