عاشق ترم کردی ♥♥♥
ای جونه دلم که جدیدا خیلی بیشتر از قبل برای دونه دونه کارات ذوق میکنم . تا قبل از این توی عالم بچگی و از روی غریزه ممکن بود کاری رو انجام بدی اما دیگه مدتیه کاملا آگاهانه داری رفتار میکنی و خیلی به خودم میبالم که دوره کودکی و تقریباً پشت سر گذاشتی یدونه مامان و منم در کنار تو توی این شادی سهیم بودم و خدا رو شکر میکنم که شرایط از بدو تولدت تا الان طوری بوده که شاهد ثانیه ثانیه رشد کردنت باشم و همیشه چه سر کار و چه توی خونه تمام لحظاتمونو باهم سپری کردیم و این لحظات شیرین و از دست ندادم . با همه سختی ها و خستگی هام اما الان دارم یه شربت شیرین تر از عسل و میخورم با طعم ملودی عاشقانه.
یه جورایی دیگه خود رای شدی البته انصافاً همیشه از من حرف شنوی داری اما خب زیر زیری دلت میخواد هر از گاهی سرپیچی کنی و خیلی هم زیرکانه اینکار و میکنی منم خودمو میزنم به اون راه که یعنی متوجه نشدم تا لذتت و ببری از کارت
از بس که قبلا هر کاری و میخواستم برات انجام بدم شرح میدادم الان که دیگه برام بلبل زبون شدی همه رو تحویلم میدی و انصافاً شاگرد خوبی بودی البته معلمت خوب بوده خخخخخخ مثلا هر کاری میکنی و میگی و مراحل و خوب از هم تشخیص میدی . تا میبینی من ارایش میکنم میگی بریم دد . تا امادت میکنم میگی اوژ بزن (رژ بزن برام . البته من رژ نمیزنم برات اما یه لبی لو داری که برای ترک لب هست و از جایی که همیشه لبت پوست پوست میشه و خشکه میزنم که خون نیاد و چون شبیه رژ لب هست میگم بیا برات رژ بزنم ) . بدو بدو میری و میگی کبش بوپوش (کفش بپوش ) و شروع میکنی پوشیدن کفشات . با اینکه مدل هر کفش فرق میکنه و نحوه پوشیدناشون فرق داره اما هزار ماشا الله همون بار اول یاد میگیری که هر کدوم و چطور بپوشی و در بیاری . موقع برگشتن هم خودت باز میگی کبش درار ( کفشت و در بیار ) و تند شلوارت و در میاری و میری دستشویی و تا تمیزت میکنم میگی اوتاق(اتاق ) میری و لباس خونه ای هات و میپوشی و بعد میگی برو بالا ( منظورت جلو تی وی هست ) . خلاصه که همه کارات و خودت مراحلش و میگی
دیگه خودت میری دستشویی و من نیازی نیست ببرمت بعضی وقتا تازه دستمالم میبری و میری و میای و خودتم شلوارت و میپوشی و خونه کسی هم که باشیم خودت کامل خبر میدی و اخرین باری که خودت و خیس کردی واقعا یادم نیست کی بوده همیشه صبحا باید خودم میگفتم تا از اتاقت بیای بیرون اما حدود یک ماه و نیمه که دیگه اونم خودت میای بیرون وقتی دستشویی داشته باشی و واقعا من میتونم با خیال راحت بخوابم چون همه اش استرس داشتم نکنه تخت و کثیف کنی
توی خیلی از کارا کمکم میکنی کاملا یاد گرفتی اسباب بازی هایی که میاری و بازی میکنی و خودت ببری و بزاری درست سر جاشون و متوجه شدی من دیگه نباید همیشه دنبالت باشم و جمع کنم . قبلا ها هم توی پهن کردن لباس و زدنشون روی چوب لباسی کمکم میکردی اما کارای بامزه جدیدت اینه که هر بار میری دستشویی شلوارت و میبری توی حموم و میشوری تازه بار اول که گفتم ملودی چیکار کردی گفتی بیا خیسه . چون اون بار که لباس پهن میکرزدم و دست میزدی گفتم نکن خیسه و همون جا یادت مونده بود . حالا فکر کنین در عرض 30 ثانیه همه اینکارا رو میکنی
عاشق خوردن چیزایی هستی که خشک هستن و توی دهن قرچ و قرچ میکنن مثل ته دیگ . ماکارونی خشک و نون . این ماکارونی خوردنت منو کشته صد تا سوراخ تا حالا قایمش کردم اما باز پیداش میکنی
اینروزا توی فکر تولدت هستم چون دیگه چیزی نمونده و باید شروع کنم . چون سال جدید سال 94 سال بز یا گوسفند هست با تم بره ناقلا میخوام برات جشن بگیرم و اما نه توی خونه و احتمال خیلی زیادتوی مهد کودک . اونجا رو یه روز رزرو میکنم و فامیلا رو دعوت میکنم هم به بچه ها خوش میگذره هم مامانا راحت لذت میبرن
چون ما هر روز خدا نظافت میکنیم خداروشکر خونه تکونی عید نداریم و فقط ذهنمونو متمرکز میکنیم روی چیدمان سفره هفت سین به امید خدا
راستی امروز یعنی 12 بهمن ده سال از تاریخ آشنایی من و باباشی میگذره و وارد سال یازدهم شدیم