همه چی آرومه ............
عمره مامان اینروزا همه چی ارومه همه چی خوبه و ما هم خوشحالیم . هوا عالیه . فضا عالیه و خلاصه که خیلی روزای خوبی و داریم سپری میکنیم خدارو شکر و چشم حسود بدور . جمعه 19 دی برای اولین بار رفتیم جایی که باباشی هر شب اونجا اجرای زنده دارن . خیلی خوش گذشت به دوتامونو شما هم حسابی بهت خوش گذشت و خانوم بودی و گذاشتی منم حسابی لذت ببرم
توی اون هوای سرد ما گرم گرم بودیم هم دلمونو هم آلاچیقمون
یکشنبه شب هم خاله مهسا ( دختر عموی من ) و عمو علی ( شوهر خاله مهسا ) از مشهد اومدن مدت یک هفته خونه ما . خاله اینجا یه دوره کاری داشت و اینطوری شد که دیدارمون تازه شد . عمو علی وقتی که من شمارو 4 ماه بود حامله بودم توی شکم من دیده بود اما حسابی عاشقت بود از راه دور . شما هم مزد این همه عشق و خوب دادی و تا توی فرودگاه دیدیشون تند پریدی بغلشون و حسابی دلبری کردی . اون شب هم رفتیم پیش باباشی . تولد عمو امین بود و کسی یادش نبود منم براش یه کیک پختم و بریدیم اونجا ،عمو خیلی خوشحال شد . دیروزم که شما رفتی مهد و امروز هم میری . تا منم بتونم برای خودم با دختر عموم بچرخم یکم و خوش بگذرونم تا همه اش دلم فکر مواظبت از شما نباشه . خلاصه که خیلی خوبه و حسابی سرگرم هستیم اینروزا . وایییییییییییی خبر خوب بعدی اینه که هفته دیگه یعنی دوشنبه 29 دی نینی عمه انیس هم دنیا میاد و احتمالا من خودم شب میرم پیشش بیمارستان . حسابی نینی بازی میکنیم باز . جالبش اینه که مثل شما روز 29 ماه دنیا میاد و ماهگرداتون یکی میشه . یه عکس هم میزارم از خودم و خاله مهسا توی عروسی عمو رحیم هر دومون که اونجا فکر کنم کلاس اول بودیم
سمت راست خاله مهسا و سمت چپی مامان نسیم (در حال قر دادن )
اما چون میدونم بعد مدت ها پست میزارم حدود 10 روز قبل آخرین پستم بوده ، خاله ها دلشون برات تنگ شده . چند تا عکس از شما هم تقدیم میکنم به خاله های مهربون . دوستتون دارم .