ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 6 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

20 مهر 93 - تهران

1393/7/21 0:22
982 بازدید
اشتراک گذاری

نفسه مامان 20 مهر یعنی دیروز صبح ساعت 8:30 دقیقه پرواز داشتیم به تهران من و شما . باباشی هم کار داشت و نتونست بیاد . توی فرودگاه کسی که کارت پرواز میداد با ٰ باباشی دوست از آب در اومد و گفته بود جای خوب میدم بهشون . وقتی رفتیم داخل پرواز دیدم هر چی داریم میریم نمیرسیم به ردیف 23 و دیگه تموم شد صندلی ها و ما هنوز ندیدیم ردیف مورد نظر رو از مهماندار پرسیدم اصلا ردیف 23 داره این هواپیما ؟ که گفت بله اخرین ردیف صندلیه . وای خدای من چشمتون روز بد نبینه فشار قبر بهتر از این بود فکر کنم . قشنگ نصف بدنم روی دیواره هواپیما بود و نفس تنگه بهم دست داد و پرواز یک ساعت و ربع برای من ده ساعت طول کشید حالا فکر کنین ملودی هم هوس کرده بود روی صندلی خودش نشینه و بیاد بغلم بشینه شاکی دیگه اون لحظه حس مرگ داشتم بخدا . به هر بدبختی بود رسیدیم و از بس که شرایط بد بود نتونستم اصلا عکسی ازت داشته باشم . رسیدیم فرودگاه و ناهید جونو بابا سعید و دیدیم که اومده بودن دنبالمون . یکی از استادای دانشگاهمون هم دیدم که کلی گپ زدیم باهم . اومدیم خونه و ناهار و خوردیم و لالا کردیم دوتامون خیلی خسته بودیم . و عصری هم رفتیم پایین و توی هوایی که برای ما مثل بهشت میموند قدم زدیم . تا الان به جز قضیه سختی پرواز خوش گذشته امیدوارم تا اخرش هم خوب پیش بره و مریض نشیم اینبار . اها یادم رفت بگم موقع ناهار اومدیم دیگه میز و جمع کنیم که من یهو سقوط کردم وسط صندلی و یهو صندلی خورد شد انگار که با تبر بشکننش . کلی هم اونجا قلبم گرفت و ترسیدم .

 

 

 

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (9)

مامان گلی
22 مهر 93 10:36
انشالله درکنارخانواده حسابی به شما خوش بگذره وباانرژی برگردین
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی مامان گلیب جون انشا الله
نگار
23 مهر 93 10:54
به به بسلامتی و خوشحالی انشالا خوش بگذره عزیزم مراقب باشید این دفعه دیگه تورو خدا مریض نشید. ای بابا از دوست باباشی یعنی سفارشی بودو اینجورییییی.... راستی نسیم جون مامان نازار امروز صب درد داشته خبری ازش نداری؟ اگه خبری گرفتی یجور ما رو خبر کن البته اگه میتونید مرسی گلم
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی عزیزم اره والا مثلا خواسته خوبی کنه بهمون . ااااااااااا ممنون که خبر دادی اره تلفنش و دارم تماس میگیرم خبری شد حتما مینویسم
سارا
24 مهر 93 9:02
سلام وقتتون بخیر ماشالله دخترتون خیلی نازه ایشالله خدا به منم یه دختر به این نازی بده ببخشید یه سوال داشتم ژاکت ملودی جون رو خریدید یا دستبافه
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
سلام عزیزم ممنون شما لطف دارین انشا الله خدا اول یه فرزند با سیرت زیبا و بعد با صورت زیبا بهتون میده . نه عزیزم اماده خریدم
یک دوست
24 مهر 93 14:24
سقوطت رو دوس داشتم یادم افتاد به یکی از معلمامون براش صندلی خراب گذاشتیم روش ابر گذاشتیم بد شانسی فهمید نیفتاد اما تا همینجاش هم کلی غشو ضعف کردیم و ذوق البته من در کل بچه ی خوبی بودمدر ضمن دخملت خیلی ناز شده ماشاا
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
چشماتون قشنگ میبینه
مامان یاسمین زهرا
28 مهر 93 1:15
عجب دوست با وفا و با مرامی داره آقا عیسی
مامان مونا(✿◠‿◠)
29 مهر 93 22:53
آشنا همیشه همین طوره.....امیدوارم بهتون خوش بگذره
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
خخخخخخخخخخ به قول همدونی ها عزت تپانمان کرده بود
پرستو مامان سیما و شیما
1 آبان 93 22:29
من از هواپیما خیلی میترســــم خاطره ی بد دارم ازش
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
اخی چرا ؟
پرستو مامان سیما و شیما
1 آبان 93 23:43
نه سالم که بود،خاله بزرگم توی رشت زندگی میکرد.واسه عید میخواست باید تهران ولی هواپیماش سقوط کرد
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ایییییییییی وای خدا رحمتشون کنه
مامان باران
5 آبان 93 13:57
عزیزم خوش اومدی ، ایشالله که خیلی خیلی خیلی بهت خوش بگذره دوست دارم نفس دانه خوشگلم
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
بارانم و ببوس عزیزم