ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

دلخوشی ها کم نیست ........

1393/5/11 12:56
907 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم از خدا ممنونم که تو هستی چون توی اوج مشکلات هم که باشه با دیدن تو و کارای شیرینت نمیشه خنده به لب آدم نشینه .

انقدر که اینروزا عشقت و نثارمون میکنی و کارایی انجام میدی که نه از یک نینی بر میاد و نه یه آدم بالغ اون کارو این طوری انجام میده و همین باعث خوشمزه تر شدن اون کار میشه .


همه اش در حال تقلید هستی اینروزا و تا من یه کاری میکنم سری کپی برداری میکنی و دقیقا یاد خودم میوفتم که البته از شما خیلی بزرگتر بودم وقتی از دیگران تقلید میکردم .

جدیدا سعی داری با رفتارت بهمون بفهمونی من دیگه اون فسقلی سابق نیستم و خودم میتونم برای خودم هر کاری دلم خواست بکنم . و تا دعوات کنم و بگم این کارو نکن چشمات و برام گرد میکنی و دماغت و جمع میکنی و یه هیس جانانه بهم میگی . یا اینکه چشمات و گرد میکنی و لبات و به صورت بسته تا جایی که میشه مثل حالت خنده میدی و زیر زیری اون کارو میکنی و اون لحظه توی دلم دارم از خنده میمیرم از این همه سیاستت اما مجبورم نخندم و نشون بدم ناراحت شدم

اون روز النا خواب بود و نمیخواستم بری توی اتاقی که خوابه بهت گفتم ملودی پات و نزاری توی اتاق ها . خدایا نمیدونی چقده از این همه هوشت شاخ در آوردم . دیدم نشستی روی زانو و آروم آروم رفتی داخل و نگاه من میکردی و توی چشمات میشد لبخند پیروزی رو دید . اون لحظه دیگه کاری جز تسلیم شدن ازم بر نمیومد دیگه .

اینروزا علاقه خاصی به تل مو پیدا کردی . کلا موهات هم شده داستانی برای خودش . وقتی از حموم میایم اگه باز بزارمشون برات خوبه اما اگه بخوام ببندمشون کلی جیغ و داد . اگرم از حموم بیایم و برات ببندم دیگه نمیزاری بازشون کنم تا حموم بعد که فرداش باشه . منم برای اینکه موهات درد نیاد از بسته بودن با کش مو ، و برای اینکه تو هم گره نخوره وقتی میخوابی ، میام و مستقیم بعد حموم در مدل های مختلف برات گیس میبافم . خداروشکر استقبال هم کردی از این مدل مو.

اون روز اتفاقی کارم زود تموم شد و اومدم مهد و هنوز نیم ساعت از تایمت مونده بود و داشتی داخل آشپزخونه تغذیه ات و میخوردی . تو من وندیدی و من کلی از پشت قوربون صدقه ات رفتم انقده خانوم نشسته بودی و یه گاز از کلوچه ات میزدی و یه مک از آبمیوه . همه بچه ها دست به تغذیه هم میزدن اما تو اصلا کاری به کارشون نداشتی و خانومانه فقط مال خودت و میخوردی . مربیت هم گفت تنها بچه ای که سر تغذیه خوردن باهاش مشکل نداریم ملودیه و من روی ابرا بودم از اینهمه خوبی تو و از تعریفای مربی هات . انشا الله توی مدرسه هم مثل مامانت زبون زد مدیر و معاون و معلما باشی و همیشه مثل اونروز بهت افتخار کنم

کفش پوشیدن و در آوردن و بلدی و دمپایی های رو فرشیت هم خودت میپوشی البته دمپایی هات و گاهی لنگه به لنگه میپوشی البته بهت حق میدم چون از بس دو تا پاش شبیه همه که ادم بزرگ هم گاهی اشتباه میکنه اما کفش و همیشه درست پا میکنی .توی لباس ها هم شلوار و شرتت و خودت در میاری اما هنوز بلوز و چون گردن داره درست نمیتونی البته تاپ و بلدی در بیاری چون طبیعتاً گردنش راحت در میاد

عاشق تزئینات و لاک هستی . روزی هزار بار لاک باید بزنم برات . گاهی هم که پیش میاد جایی هستم و پد لاک پاکن ندارم مجبورم میکنی چند رنگ و رو هم برات بزنم . خودت میری و از توی اتاقت و کمدت النگو ودستنبد و ساعت میاری تا ببندم دستت و بعدش میری جلو آینه و هی دستت و تکون میدی و با صورت ادا در میاری

گوشی موبایل قدیمی من هم دائم دستته و خودت آهنگاش و میزاری یا قطع میکنی یا میزنی عقب یا میزنی جلو . خلاصه اینروزا موبایل دار هم شدی . همیشه هم دستته حتی سر صندلی غذا . احتمالا منتظری از سر کارت بهت زنگ بزنن که اینهمه دائم میچسبونیش به خودت

عادت خوب دیگه ات و که دوست دارم اینه . جایی که میریم همیشه 4 یا 5 تا اسباب بازی با خودت میبری . اما اون محل که میریم ممکنه بخوای با چیز دیگه که مال نینی دیگه هست بازی کنی . اما این تنها تا وقتیه که اونجا باشیم . تا میگم ملودی بریم هر چی که مال خودت نیست و میزاری سر جاش و مال خودت رو بر میداری و میای . همیشه ناراحت بودم با گریه بخوای از خونه مردم وسایلشون بر داری

اینروزا خودت هم میای دستم و میگیری و میبریم سمت حموم که بری جیش کنی . بعد از برگشتنمون از تهران چند روز به خاطر ناراحت بودنت و حس دلتنگی که برای ناهید جون و بابا سعید داشتی گاهی شورتت یکم خیس میشد اما الان دیگه خوب خوب شدی و درست مثل سابق خودت و نگه میداری و مثل همیشه رو سفیدم میکنی

همه اش سعی داری از چیزایی که میخوری به عروسکات هم بدی و وقتی میبینی نمیتونن بخورن یکم ناراحت میشی یا اینکه بالشت و پتو میاری و میخوای بخوابونیتشون

خلاصه که اینروزا کلا خوردنی تر شدی

پسندها (12)

نظرات (0)