اینروزا

این روزا دخملی دیگه حق انتخاب پیدا کرده . توی ماشین که میشینیم باید هر آهنگی که اون دوست داره رو گوش بدیم و اگه از هر آهنگی خوشش نیاد دستور میده تا عوضش کنیم و اگر اینکه به حرفش عمل نکنیم با پاش خودش آهنگ و عوض میکنه ( چون توی صندلی ماشین میشینه دستش نمیرسه به ضبط و از اونجایی که ایشون زرنگ تشریف دارن کارایی رو که با دست موفق به انجامش نمیشه رو با پا انجام میده ) . آهنگ های تصویری همه مدله نگاه میکنه و دوست داره اما آهنگ های صوتی بیشتر اوقات آهنگ های آروم و انتخاب میکنه حالا خداروشکر منم اون ها رو دوست دارم وگرنه باید دق میکردم . چند تا هم از آهنگ هایی که باباشی خونده توی فلش ماشینمون داریم که اونا رو هم رد میکنه و نمیزاره گوش بدیم . طفلک باباشی . اما خب دیگه دوره فرزند سالاریه مثل اینکه           

هر وقت اسم کوتاه کردن موهای ملودی و میارم البته نه خیلی ها فقط یه کوچولو باباش باهام دعوا میکنه و میگه هیچوقت نمیبخشم این کارت رو دیروز دلم میخواست ببرمت و جلو موهات و چتری بدم برات کوتاه کنن اما ترسیدم که بابات که ببینه دعوام کنه و فعلا دست نگه داشتم اما خیلی دلم میخواد صورتت و با چتری ببینم. آخه موهات بلند و یکدسته دیگه نمیشه زیاد حالتش داد یا باید کامل جمع کنم برات یا تل بزنی .

اینروزا خودم و سرگرم کردم با خرید کردن لباس عید برای شما تا یکم روزگار بهم راحت بگذره و نشینم و غصه بخورم که حتما توی یه پست وقتی خریدات کامل شد عکساشون و برات میزارم .

پ نوشت :

ممنون از همه دوستای خوبم که تسلیت گفته بودن و ممنون که به یادمون بودن .