ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

خداروشکر

1392/9/20 13:08
892 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از چند روز مریضی و بی حالی خداروشکر دیگه کامل حالت خوب شده عزیزم و به زندگی عادی برگشتی و باز شدی همون ملودی صبور و آروم خودم و خانوم تر از قبلبغل. ممنون از خاله های مهربون که توی غیبتمون جویای حالمون شدن . میبوسمتون مهربونا ماچ. دخملی دیروز بعد از چند روز باز رفتی مهد و کلی بازی کردی . بعد از اونجا هم رفتیم خونه بابا اسماعیل کلی با مامان بزرگ بازی کردی و لوگو ساختین . منم برای خودم خوش گذروندم هورا. یه کلمه خوشگلم مهمونم کردی و گفتی

ما جون : مامان جون

آخه من فدات بشم عمره من . هزار تا بوس نثارت کردم همون وقت و کلی روی ابرا بودم . مامان جون فدای تو یکی یدونه بشه خانومم .

این روزا مشغول دوره کردن کتابا هستم و آخراشه و 29 همین ماه به امید خدا کنکور میدم امیدوارم هر چی خیره برام پیش بیاد . ناهید جون هم چند روز آینده داره میاد پیشمون و کلی خوشحالمون کرد با این خبر . این روزا دوباره دلمون شاد شده و بر عکس هوای سرد بیرون کانون خانوادمون گرمه گرمه . خدایا شکرت برای دادن همه این قوت قلبها . میدونم که همیشه هر چی خیره جلو پامون میزاری بازم خوبی هات و ازمون دریغ نکن . آمین .

اینم چند تا عکس از دخملی با کیف کوله ایش قبل رفتن به مهد

 

 

 

قوربنت برم که شونه هات و گرفتی بالا تا کیفت نخوره به زمین قلب

 

 

 

 

 

و خبر آخر اینروزا اینکه لباس آتلیه امسالت برای تولد 3 سالگیت رو هم آماده کردم که خیلی قشنگ شده و همونیه که میخواستم . خوشحالم که هر سال برای تولدت خودم لباس درست میکنم . عکسش هم نمیتونم بزارم چون سوپرایزه . عینک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)