دل مامان تنگ شده
جیگر مامان امروز صبح چون میخواستم برم بیمه برای گرفتن حقوق مرخصی زایمانم مجبور شدم بزارمت پیش مامان ناهید . الان دلم یه ذره شده . حالا فردا واسه ات مینویسم که دختر خوبی بودی یا نه . نمیدونم چرا عقربه های ساعت این همه کند میچرخن و ساعت 2 نمیشه . خیلی دل مامان تنگه خیلی قده تموم ستاره های آسمونزنگ زدم به مامان ناهید که ببینم دخمل خوبی یا نه گفت گوشی و میزارم در گوشش باهاش حرف بزن وقتی باهات حرف زدم مامان ناهید گفت همه اش داشتی دنبال صدام میگشتی
دوست دارم مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی