ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

27 آبان 92

1392/8/27 23:24
854 بازدید
اشتراک گذاری

قوربون چشمات بره مامان امروز از عصری داره بارون میاد و بازم همه جا تمیز شده و هوا هم عالیه و کمی خنک تر شده . امروز عصر قرار بود بریم خونه عمو امید چون زن عمو سهیلا از کربلا برگشته و باید میرفتیم دیدنش . وای که نمیدونم بگم امروز چقده خانم بودی تند تند خودت از پله ها رفتی بالا و رفتی قشنگ بوس دادی و با سروش و سیاوش مشغول بازی شدی و حدود یک ساعتی و نیمی که نشستیم اصلا اذیتم نکردی . و بعد از مدت ها نشستم و از مهمونی لذت بردم . فدات بشم که این همه خانومی . یه عادت خیلی خوبی که داری اینه که اگه یه چیز و از دستت بگیرن اصلا دیگه پی قضیه رو نمیگیری .و این خیلی خوبه چون باعث میشه با نینی های دیگه دعوات نشه و من عاشق این خصلت خوبت هستم .  مامان عاشقته خانومه خوجل . اینم عشق مامان قبل رفتن . 

 

 

هوا هم سرد شده بود کاموایی تنت کردم

 

 

فدای اون پاهات بشم من که این قده ناز و ادا داری قلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)