محرم 92
خب برات بگم از محرم امسال به لطف وجود گل دخملی اصلا حتی یه روز هم نتونستم هیچ مراسمی شرکت کنم و امسال کلا از دور را دور یا بهتر بگم خیلی وقتا از طریق تلویزیون اونم در صورتی که خواب بودی میتونستم برنامه های عذاداری و ببینم . کلا از رنگ سیاه بدت میاد . از نوحه و عذا داری هم گریه ات میگیره منم ترجیح میدم الکی اشکت و در نیارم . این طوری شد که تا الان حتی یه عکسم نداری برای امسالت که بمونه توی گذر ایامت . به جای ما باباشی حسابی مثل هر سال مشغول بود و 6 شب هم مداحی کرد . و بقیه اش توی حسینیه خودشون گرفتار رسیدگی به کارا بود . لا اقل خوبه اون از خانواده ما توی این مراسما حضور فعال داشت .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی