ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

18 مهر

1392/7/18 22:34
747 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح ناهید جون و بابا سعید اومدن بوشهر و حسابی خوشحالمون کردن هرچند چند روز بیشتر نمیمونن اما همینم عالیه . صبح که از خواب بلند شدی و دیدیتشون کلی ذوق کردی و خودت و مثل گربه لوسا میمالیدی بهشون . فدات بشم که میدونی خیلی دوست دارن و خودت لوس میکنی . کلی هم سوغاتی های خوشمزه از مربا گرفته تا انواع آلوچه و لواشک و شیرینی برامون آوردن و مثل همیشه شرمندمون کردن . کلی هم باز سوغاتی های خوشگل برای شما آوردن .

 

 

 

 

 

ممنونم مامان و بابای خوبم . قلب . واسه ناهار آبگوشت درست و کردم و جاتون خالی حسابی چسبید و به بابا سعید گفته بودم برام کتاب بیاره و از ظهر شروع کردم خوندن رو به امید خدا . دو ماه بیشتر وقت ندارم . عصری هم رفتیم کنار دریا و کلی چمن ها رو نوازش کردی و یه دوری کنار ساحل زدیم و الانم ناهید  جون اینا رفتن خونه دایی حامد که شام و اونجا باشن و برای خوابیدن میان پیش ما . اینم عکسای امشب

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)