ملودیملودی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

دیدار وبلاگی

1392/3/19 2:25
958 بازدید
اشتراک گذاری

صبح 15 خرداد بردمت پایین بلوک ناهید جون اینا و کلی بازی کردی دو تا نینی دو.قلو هم بودن که کلی باهاشون بازی کردی

عصر 15 خرداد باران جون و مامان عزیزش فاطمه رو قرار بود ملاقات کنم کلی خوشحال بودم چون تلفنی زیاد با هم حرف زده بودیم و واقعا مشتاق دیدنش بودم از نزدیک . اما اون روز شما حسابی آبروی منو بردی و اصلا به حرفم گوش نمیدادی و با وجود اینکه جلوی کسی سعی میکنم دعوات نکنم اما اینبار مجبور به این کار شدم اینقده حالم بد بود که دلم میخواست زار زار گریه کنم . همین جا از فاطمه عزیزم معذرت خواهی میکنم بابت اون روز . واقعها شرمنده و خجالت زده هستم . اینم عکس باران عزیزم. همیشه فقط با چمن ها بازی میکردی اما اون روز هوس کرده بودی بری توی آب نما و خودت هم خیس کردی منم همه اش در حال حرص خوردن بودم و شما هم اصلا انگار نه انگار من باهات حرف میزدم . برعکس باران جون اینقده خانوم بود که نگو . الهی خاله فداش بشه .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)