ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

ملودي و ماساژور

1391/10/9 10:31
796 بازدید
اشتراک گذاری

قبل از هر چيز از همه دوستاي خوبم ممنون كه بهمون سر ميزنن اگر جديدا زياد نمي نويسم دليلش اين بوده كه اتفاق خاصي نيافتاده كه قابل نوشتن باشه تا به يادگار بمونه . 

بعد از مدتها بابا سعيد اومده بود بوشهر البته يه سفر كاري بود و زياد نديديمش اما خب بهتر از هيچي بود . پنج شنبه ناهارمون برديم خونه اونا و اونجا بوديم بعد از ظهرش ماساژور بابا سعيد و برداشته بودي و خودت و ماساژ ميدادي الهي فدات بشم كه بيشتر از همه قسمت هايي كه مامي داشتي و ماساژ ميدادي ميدونم خسته شدي اما تا خبر نكني و حرف نزني نميتونم ماميت نكنم . 

اينجا هم ميزه خسته شده بود و شما داشتي ماساژش ميدادي

اين چند روز كه بابا سعيد بود ياد گذشته هاي خودم افتادم وقتي هم سن هاي تو بودم شايدم يكم بزرگتر خيلي بهش وابسته بودم و كلي با هم كشتي ميگرفتيم و اون همه اين كارا رو با شما ميكرد و همه اش صحنه هاي اون موقع ها ميومد جلو چشمام . مو هام و هميشه ميرفتم پيش دوست بابا سعيد كوتاه ميكردم مدل قارچي . بابا سعيد هم صدام ميكرد قارچ بابا . يادش بخير خيلي دوران خوبي بود . جالبه مواقعي هم كه ولت ميكرد خودت بدو بدو ميرفتي دنبالش و از پاهاش آويزون ميشدي كه باز بياد و بازي كنه باهات . 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)