ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

امان از اين همه وابستگي

1391/9/26 9:28
1,304 بازدید
اشتراک گذاری

هيچ حسي بهتر از اين نيست كه ميبيني يكي از فرشته هاي خدا رو داري و اون اينقده عاشقته كه دوست داره تمام مدت بياد بهت بچسبه و بغلش كني . شايد به خاطر شرايطي هست كه من دارم . آخه ملودي از 24 ساعت روز فقط وقتايي كه خواب بوده تا الان من و نديده . سر كار باهامه روزاي تعطيل پيشمه و اكثرا باباش هم نبوده . خيلي وقتا ممانعت ميكنم و بغلش نميكنم تا شايد از سرش بيفته اما همچين ناله ميكنه و اشك ميريزه كه جيگرم براش كباب ميشه و در آخر تسليم ميشم . همين الان هم داره التماس ميكنه اما من سعي ميكنم طوري وانمود كنم كه نميبينمش . ديشب كه مي خواستم برم ورزش انگار موهاش و آتيش زده بودن حتي وقتي لباس نپوشيده بودم بهم چسبيده بود و تحت هيچ شرايطي جدا نميشد . آخر سر باباش مجبور شد بياد من و برسونه و ملودي و ببره خيابون دور بده تا نفهمه من نيستم اما مثل اينكه خيلي دنبالم گشته . خودم كه خيلي خوشحالم چون واقعا به ورزش نياز داشتم تن و بدنم از بس بغل كردم ملودي رو و صبحا از سه طبقه بردم بالا رفتم سر كار و دوباره 2 طبقه بردمش بالا از پله خونمون ، اين قدر درد ميكنه كه نگو . لا اقل بدنم يكم ريلكس ميشه با ورزش كردن. خيلي وابستگيش بهم زياد شده نگرانم مثلا اگه يروز مريض باشم اين و چيكار كنم . اينو براي مامانايي ميگم كه كلي اقوام پيششونه و ميتونن حداقل روزي يك ساعت بچه هاشونو بزارن پيش كسي ميگم . قدر بدونن . درسته مردم مسئول بزرگ كردن بچه ما نيستن اما آدم واقعا يك تنه بچه رو بزرگ كنه داغون ميشه . پس قدر شرايطتون و بدونين. منم اميدوارم خدا سلامتي و ازم نگيره تا بتونم دخملي رو نگهداري كنم . هر چند سخته اما هر كه طاووس خواهد جور هندوستان كشد. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)